در این تاپیک بر آنیم تا کتاب ترجمه ی لُهوف را به مناسبت نزدیک شدن ایام محرم برای شما به نمایش بگذاریم.
سوگنامه كربلا
(ترجمه لهوف)
نويسنده : سيّد بن طاوس
مترجم : محمّدطاهر دزفولى
❤ |
در این تاپیک بر آنیم تا کتاب ترجمه ی لُهوف را به مناسبت نزدیک شدن ایام محرم برای شما به نمایش بگذاریم.
سوگنامه كربلا
(ترجمه لهوف)
نويسنده : سيّد بن طاوس
مترجم : محمّدطاهر دزفولى
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
ملکوت (2013_11_14), مدير سايت (2013_11_15), مدیریت محتوایی انجمن (2013_10_28), دژدان (2017_09_30), سحر (2018_09_10)
❤ |
شهادت حضرت على اصغر
پس زنان حرم و دختران محترم رسول اكرم صداها به ناله و گریه بلند نمودند. آن حضرت با دل پر از حسرت ، به سوى خیمه رجعت نمود و زینب خاتون علیهاالسّلام را فرمود كه:
فرزند دلبند صغیر مرا بیاور تا با او وداع نمایم
و چون او را آورد، امام مظلوم طفل معصوم را گرفت و همین كه خواست از راه رأفت و كمال مرحمت خم شده او را ببوسد، حرمله بن كاهل اسدى پلید - لَعَنَهُ اللّهُ - از خدا حیا ننمود تیرى به جانب آن نوگل بوستان احمدى انداخت كه تیر به گلوى نازك آن طفل معصوم اصابت نمود به طورى كه گویا گلو را ذبح نمایند، گوش تا گوش پاره نمود.
پس آن حضرت با كمال غم و حسرت ، به زینب خاتون ، فرمود: این طفل را بگیر؛
پس امام علیه السّلام هر دو دست را در زیر گلوى طفل گرفت چون پر از خون شد به سوى آسمان پاشید، آنگاه فرمود:
آنچه كه بر من این مصائب را آسان مى نماید آن است كه این مصیبت بزرگ در حضور پروردگار عادل نازل مى گردد.
امام باقر علیه السّلام فرمود: از آن خون طفل معصوم كه امام علیه السّلام به آسمان پاشید، حتى یك قطره هم روى زمین نیفتاد!
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
❤ |
راوى گوید: تشنگى بر امام شهید به غایت شدید گردید، آنحضرت خود را به بلندى مُشْرف بر فرات رساند تا داخل فرات گردد، در آن حال برادر آن امام ناس جناب ابوالفضل العباس ، در پیش روى آن حضرت حركت مى كرد. در این هنگام لشكر ابن سعد تبهكار سر راه بر فرزند احمد مختار، گرفتند.
مردى از قبیله "بنى دارم "تیرى به جانب جناب سیّدالشهداء علیه السّلام انداخت كه آن تیر در زیر چانه شریف آن شهید راه دین حنیف محكم بنشست . پس تیر را بیرون كشید و هر دو دست مبارك را در زیر چانه مجروح نگاه داشت و چون پر از خون شد، به سوى آسمان انداخت و این مناجات را به درگاه قاضى الحاجات ، مَرْهَم دل مجروح ساخت كه:
الها! به سوى تو شكایت مى آورم از آنچه از ظلم و ستم نسبت به فرزند دختر پیغمبرت به جا مى آورند.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
❤ |
شهادت حضرت عباس علیه السّلام
راوى گوید: تشنگى بر امام شهید به غایت شدید گردید، آنحضرت خود را به بلندى مُشْرف بر فرات رساند تا داخل فرات گردد، در آن حال برادر آن امام ناس جناب ابوالفضل العباس ، در پیش روى آن حضرت حركت مى كرد. در این هنگام لشكر ابن سعد تبهكار سر راه بر فرزند احمد مختار، گرفتند.
مردى از قبیله "بنى دارم "تیرى به جانب جناب سیّدالشهداء علیه السّلام انداخت كه آن تیر در زیر چانه شریف آن شهید راه دین حنیف محكم بنشست . پس تیر را بیرون كشید و هر دو دست مبارك را در زیر چانه مجروح نگاه داشت و چون پر از خون شد، به سوى آسمان انداخت و این مناجات را به درگاه قاضى الحاجات ، مَرْهَم دل مجروح ساخت كه:
الها! به سوى تو شكایت مى آورم از آنچه از ظلم و ستم نسبت به فرزند دختر پیغمبرت به جا مى آورند.
پس از آن ، شجاع محكم اساس برادرش عبّاس را از او جدا نمودند كه آن روباهان در میان آن دو فرزند اسداللّه الغالب ، حایل شدند و از هر جانب بر دور جناب ابوالفضل علیه السّلام گرد آمدند و ایشان را احاطه نمودند تا آنكه آن كافران غدّار فرزند حیدر كرّار، عباس نامدار را مقتول و قرة العین بتول را در مصیبت برادر، ملول نمودند.
امام حسین علیه السّلام در شهادت برادر با جان برابر خود، دُرّهاى سیلاب اشك چو رود جیحون از دیده بیرون ریخت ، و گریه شدید در عزاى آن مظلوم وحید، نمود.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
❤ |
راوى گويد:
امام عليه السّلام پس از شهادت برادر گرامى ، آن منافقان را به ميدان جدال و قتال طلبيد و هر كس از آن روباه صفتان اَشرار در مقابل فرزند اسداللّه حيدر كَرّار، مى آمد، امام اَبرار به ضربت شمشير آتشبار، او را به بِئْسَ القرار، مى فرستاد تا آنكه از اجساد پليد آن كُفّار، مقتول عظيمى در ميدان جنگ فراهم آمد ودر آن حال حضرت بدين مقال گويابود: ((اَلْمَوْتُ...))(21)
خلاصه ، بعضى از راويان اخبار در بيان شجاعت آن فرزند حيدر كرار، تعجب خود را چنين اظهار نموده اند كه به خدا سوگند، هرگز نديدم كسى را كه دچار لشكر بسيار گرديده و دشمنان بى شمار او را در ميان احاطه نموده باشند با آنكه فرزندان و اهل بيت و اصحاب او شربت مرگ نوشيده و به دست دشمنن مقتول گرديده باشند كه قوى دل تر باشد از حسين بن على عليه السلام .
در اين حال بود كه مردان كارزار بر آن جناب حمله آوردند، پس آن حضرت نيز با شمشير تيز به آنها حمله نمود، چنان حمله اى كه از ضربت شمشير آتشبارش بر روى هم مى ريختند و صف ها را مى شكافتند مانند آنكه گرگى بى باك در ميان گله بزها، به خشمناكى در افتد و حمله بر آن منافقان سنگدل ، آورد هنگامى كه سى هزار نامرد به عدد كامل بودند از پيش روى آن حضرت ، مانند انبوه ملخ ها فرار را بر قرار اختيار مى نمودند.
سپس آن امام بى يار در مركز خونين قرار گرفت و فرمود: لا حول و لا قوة الا بالله )). امام ع همچنان با آنها جنگيد تا آنكه لشكر شيطان حايل گرديد در ميان آن حضرت و حرم مطهر رسول پروردگار عالميان و نزديك به خيمه ها و سراپرده ها رسيدند، پس آن معدن غيرت الله ، فرياد بر گروه دين تباه ، زد كه :
((ويحكم ...))؛ اى پيروان آل ابوسفيان ! اگر شما را دين نيست و از عذاب روز قيامت ترس نداريد، پس در دنيا خود از جمله آزاد مردان باشيد. و رجوع به حسب هاى خود نماييد چنانكه گمان داريد اگر شما از عرب هستيد.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
❤ |
راوى گويد:
شمر پليد فرياد زد كه اى فرزند فاطمه زهرا عليها السّلام چه مى گويى ؟ امام عليه السّلام فرمود: مى گويم من با شما جنگ دارم و شما با من جنگ داريد و زنان را گناهى نيست ، پس اين سر كشان و جاهلان و ياغيان خود را نگذاريد متعرض حرم من شوند مادامى كه من در حال حياتم
شمر گفت : اين حاجت تو رواست اى پسر فاطمه !
پس آن جماعت بى دين همگى قصد امام مبين نمودند و آن فرزند اسدالله حمله برگروه اشقيا، نمود و آنان حمله به سوى آن مظلوم آوردند و در اين حال تقاضاى شربتى از آب از آن بى دينان بى باك نمود ولى ايده اى نبخشيد تا آنكه هفتاد و دو زخم بر بدن شريفش وارد گرديد.
امام عليه السّلام ساعتى بايستاد كه استراحت نمايد و از صدمه قتال ، ضعف بر جنابش مستولى شده بود پس در همان حال كه آن حضرت ايستاده بود، سنگى از جانب دشمنان بر پيشانى مباركش اصابت نمود و خون جارى گشت ، امام جامع خود را گرفت كه خون را از پيشانى شريف پاك نمايد تيرى سه شعبه به جانب حضرت آمد و آن تير بر قلبش كه مخزن علم الهى بود نشست !
حضرت فرمود: ((بسم الله ...)) سپس مبارك به سوى آسمان بلند نمود و گفت : خداوندا! تو مى دانى كه اين گروه مى كشند آن كسى را كه نيست بر روى زمين فرزند دختر پيغمبرى به غير او.
پس آن تير را گرفت و از پشت سر بيرون كشيد و خون مانند ناودان از جاى آن جارى شد و آن جناب را توانايى بر قتال نمانده بود و از كثرت زخمها و جراحات ، ضعيف و ناتوان گشته بود لذا قدرت جنگيدن را نداشت
و هر كس نزديك ايشان مى آمد براى اينكه مبادا در قيامت با خدا ملاقات نمايد در حالى كه خون آن مظلوم برگردنش باشد، باز مى گشت و از آنجا دور مى شد تا آنكه مردى از طايفه ((كنده )) آمد كه نام نحسش مالك بن يسر بود آن زنازاده چند ناسزا به زبان بريده جارى كرد و ضربت شمشير بر سر مباركش فرود آورد كه عمامه امام شكافته شد و عمامه اش از خون لبريز گشت .
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
❤ |
شهادت عبدالله بن حسن عليه السّلام
راوى گويد:
امام عليه السّلام از اهل حرم دستمالى را طلب فرمود و سر مبارك را با آن محكم بست و كلاهى طلبيد كه عرب آن را ((قلنسوه )) مى نامند و آن را هم بر فرق همايون نهاد و عمامه را بر روى آن پيچيد و ملبس به آن گرديد و بار ديگر عزم ميدان نمود
پس لشكر اندكى درنگ نمود، باز آن بى دينان بى شرم رجوع كردند و حضرت امام را احاطه نمودند و عبدالله فرزند امام حسن عليه السّلام كه طفلى نا بالغ بود از نزد زنان و از حرم امام انس و جان ، بيرون آمد و مى دويد تا در كنار عموى بزرگوار خود حسين مظلوم بايستاد
زينب خود را به او رسانيد و خواست كه او را به سوى حرم باز گرداند ولى آن طفل امتناع شديد نمود و گفت : به خدا قسم ! هرگز از عموى خويش جدايى اختيار نمى كنم و از او تنها نمى گذارم !
در اين هنگام ، ((بحربن كعب )) يا بنابر قول ديگر ((حرملة بن كاهل )) همين كه خواست شمشير بر امام عليه السّلام فرود آورد، عبدالله خطاب به او گفت : واى بر تو! اى زنازاده بى حيا!
تو مى خواهى عمويم رابه قتل رسانى ولى آن ولدالزنا بى حيا، از خدا و رسول پروا ننمود و شمشير را فرود آورد و آن كودك دستش را در پيش شمشير سپر ساخت و دستش به پوست آويخت و فرياد وا امام بر آورد.
حضرت امام او را گرفت و بر سينه خود چسانيد و فرمود: اى فرزند برادر! بر اين مصيبت شكيبايى نما و آن را در نزد خداى عزوجل به خير و ثواب احتساب دار كه خدا تو را به پدر گرامى ات ملحق خواهد فرمود
راوى گويد: در اين اثناء حرمله كاهل حرام زاده تيرى به جانب آن امام زاده معصوم انداخت كه آن تير گلوى آن يتيم را كه در آغوش عموى بزرگوارش بود، بريد و او جان بر جان آفرين تسليم نمود
پس از آن شمر پليد به خيمه هاى حرم مطهر حمله نمود نيزه خود را به خيمه ها فرو برد و گفت : آتش بياوريد تا خيمه ها را با هر كس كه در آن است به شعله آتش سوزانم آن معدن غيرت الله ،
حضرت امام فرمود: اى پسر ذى الجوشن ! ايا تو مى گويى آتش آورند كه خيمه ها را بر سر اهل بيت من بسوزانى ، خدا تو را به آتش دوزخ بسوزاند.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
❤ |
شهادت حسین بن علی علیه السّلام
در اين هنگام ((شبث )) پليد آمد و آن شمر عنيد را از اين كار سرزنش نمود كه آن سگ بى حيا اظهار شرم نموده بر گشت .
راوى گويد: امام به اهل بيت خود فرمود: جامه كهنه اى براى من بياوريد كه كسى در آن رغبت نكند، مى خواهم آن جامه را در زير لباسهايم بپوشم تا اينكه دشمنان بدنم را برهنه نسازند.
پس چنين جامه اى آوردند كه عرب آن را ((تبان )) مى گويند امام حسين عليه السّلام آن لباس را نپذيرفت و فرمود: نمى خواهم ، اين لباس كسى است كه داغ ذلت و خوارى به او زده شده باشد سپس جامه كهنه اى آوردند امام عليه السّلام آن را پاره نمود و در زير جامه هاى خود پوشيد و علت پاره كردن آن لباس اين بود تا آن را از بدن شريف آن جناب بيرون نياورند و چون به درجه شهادت رسيد،
آن را از بدن شريفش بيرون آوردند سپس آن حضرت لباسى كه نام آن در ميان عربا معروف به ((سراويل )) است و از جنس حبره بود، طلب داشت و آن را پاره نمود و بر تن خود پوشيد و علت پاره كردن آن لباس ، اين بود تا آن را از بدن آن جناب بيرون نياوردند ولى وقتى شهيد شد، ((بحربن كعب )) آن جامع را به غارت در ربود و امام عليه السّلام را برهنه از آن لباس رها كرد
و از اعجاز آن حضرت اين بود كه دستهاى نحس بحر بن كعب ولدالزنا در فصل تابستان مانند دو چوب ، خشك مى گرديد و در زمستان چنان تر مى بود كه خون و چرك از آنها جارى مى شد و به همين درد مبتلا بود تا اينكه جان به مالك دوزخ سپرد.
ویرایش توسط گل مريم : 2013_11_14 در ساعت 08:46 AM
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
❤ |
راوى گوید:
چون حضرت امام در اثر زخمها و جراحات بسیار كه در بدن مباركش وارد گردیده بود ضعف و سستى بر حضرتش مستولى شد و از اثر اصابت تیرهاى بسیار بر بدنش ، مانند خارپشت به نظر مى آمد در این موقع ، صالح بن و هب مرى (یا مزنى ) بى دین با نیزه بر تهیگاه امام مبین زد كه آن مظلوم از بالاى اسب بر زمین افتاد و بر گونه راست صورت بر روى خاك كربلا قرار گرفت .
درباره آن غیرت الله از روى خاك برخاست و جون كوه استوار بایستاد رواى گوید:
علیاى مكرمه زینب خاتون علیها السّلام در آن حال از خیمه هاى حرم بیرون دوید در حالتى كه ندا مى داد:
اى واى برادرم ، واى سید و سرورم واى اهل بیتم ! اى كاش آسمان بر زمین مى افتاد و كوهها بر روى سطح زمین ریزریز مى گردید.
رواى گوید: شمر پلید به آن گمراهان عنید صیحه كشید كه در حق این مرد چه انتظار دارید، چرا كارش را تمام نمى كنید؟ در این هنگام یك مرتبه گروه بى دین از هر طرف بر امام تشنه جگر، حمله ور گردیدند و او را محاصره نمودند زرعت بن شریك مشرك ، ضربتى بر شانه مبارك امام علیه السّلام زد و حضرت سیدالشهدا نیز ضربتى بر او زد و او را بر روى زمین انداخت و به جهنم و اصل گرداند.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
❤ |
والدلزناى دیگر، ضربت شمشیرى بر دوش مقدس آن حضرت آشنا نمود كه از صدمه شمشیر آن زبده سر، حضرت اباعبدالله علیه السّلام آن آسمان وقار، به روى خود كه بر آینه انوار جمال پروردگار بود بر زمین افتاد
و در چنین احوال آن مطهر جلال ایزد متعال ، از حال رفته و خسته و ضعیف گردیده بود و گاهى بر مى خاست و زمانى مى نشست ؛ در این هنگام سنا، بن انس بى دین ، نیزه بر چنبره گردن آن سر فراز ملك یقین ، شهسوار میدان شهادت و نور چشم حضرت رسالت ، آشنا نمود به همین مقدار اكتفا ننمود، بار دیگر نیزه را بیرون كشید و بر استخوان هاى سینه اش كه صندوق علوم لدنى بود فرو برد سپس اشقى الاولین و الاخرین ، سنان مشرك لعین ، آن نقطه دایره بلا را نشان تیر جفا نمود و آن تیر بلا بر گلوى آن زیب سینه و آغوش سید دو سرا، وارد آمد و از صدمه آن ، گوشواره عرش رب الارباب بر فرش تراب قرار گفت .
باز از غایت غیرت و مردانگى برخاست و بر روى زمین نشست و آن تیر را از گلو بیرون كشید و هر دو دستش را در زیر گلوى مبارك مى گرفت و چون پر از خون مى گردید بر سر و محاسن شریف مى مالید و مى فرمود:
كه به همین حال خدا را ملاقات مى نمایم كه به خون خود آغشته و حق مرا غصب نموده باشند.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
❤ |
پس عمربن سعد نحس لعین به خبیثى كه در طرف یمین او بود، گفت : واى بر تو! از مركب فرود آى و حسین را راحت كن.
راوى گوید: خولى بن یزید اصبحى سرعت نمود كه سر مطهر امام علیه السّلام را از بدن جدا نماید ولى لرزه بر بدن نحس نجسش افتاد و از آن فعل قبیح اجتناب نمود. آنگاه سنان بن انس نخعى از اسب پیاده شد و قصد قتل فرزند رسول و نور دیده زهراى بتول سلام الله علیها - را نمود،
شمشیر ظلم و جفا بر حلق خامس ال عبا، فرود آورد و به زبان بریده همى گفت :
به خدا سوگند كه سر از بدنت جدا مى كنم و حال آنكه مى دانم تویى فرزند رسول الله صلى الله علیه واله و بهترین مردم از جهت پدر و مادر!
پس آن شقى نا امید از رحمت عام یزدانى سر مقدس آن بنده خاص حضرت سبحانى را از بدن شریف جدا نمود.
خدا بر سنان لعنت كند و آنا فآنا عذابش را مضاعف گردانند.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
مدير سايت (2013_11_15)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)