در این تاپیک بر آنیم تا کتاب ترجمه ی لُهوف را به مناسبت نزدیک شدن ایام محرم برای شما به نمایش بگذاریم.
سوگنامه كربلا
(ترجمه لهوف)
نويسنده : سيّد بن طاوس
مترجم : محمّدطاهر دزفولى
❤ |
در این تاپیک بر آنیم تا کتاب ترجمه ی لُهوف را به مناسبت نزدیک شدن ایام محرم برای شما به نمایش بگذاریم.
سوگنامه كربلا
(ترجمه لهوف)
نويسنده : سيّد بن طاوس
مترجم : محمّدطاهر دزفولى
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
ملکوت (2013_11_14), مدير سايت (2013_11_15), مدیریت محتوایی انجمن (2013_10_28), دژدان (2017_09_30), سحر (2018_09_10)
حسينيه است/نه ، خيمه/نه ، کربلا اينجاست
مزار خون خدا في قلوبِ مَن والاست
محرم آمده آقا صدايمان کردي
براي عرض ارادت ، جدايمان کردي
لياقتي بده تا روضه خوان تو باشم
عنايتي که فقط در امان تو باشم
خدایا به حق محمد و آل محمد (ص)محبت اهل بیت را در دل ما افزون بفرما
آمین
مدیریت محتوایی انجمن (2013_10_28), گل مريم (2013_10_28), دژدان (2017_09_30)
❤ |
لطفا مشاهده کنید تاپیک های زیر را
نخستین سخنرانى امام حسین علیه السلام در كربلا
روز ششم محرم
جواب دندانشكن عباس علیه السّلام به شمر لعین
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
❤ |
شوخى و شادمانى اصحاب در شب عاشورا
اِبْن عَبْدَ رَبّه از علماى عامّه در جزو چهارم از كتاب "عقدالفرید"خود ذكر نموده كه خدمت افضل راوى گوید: چون صبح روز دهم گردید حضرت سیدالشهداء علیه السّلام فرمان داد كه خیمه بر پا نمودند و امر فرمود كه كاسه بزرگى كه عرب آن را "جفنه " مى گویند، پر از مُشك فراوان و نوره كردند. پس آن جناب داخل آن خیمه گردید از براى آنكه نوره بكشد.
.
چنین روایت است كه بُریر بن خُضَیر همدانى و عبدالرّحمن بن عبد ربّه انصارى بر در همان خیمه ایستاده بودند تا آنكه بعد از امام حسین علیه السّلام ، آنها نیز نظافت نمایند. در آن حال "بریر" با عبدالرحمن شوخى مى نمود و او را به خنده مى آورد. عبد الرحمن به او گفت : اى بریر! این ساعت ، وقت خندیدن و بیهوده گویى نیست ، در این حالت چگونه مى خندى ؟!
بریر گفت : كسان من همه مى دانند كه من نه در هنگام جوانى و نه در حال پیرى ، سخنان باطل و بیهوده را دوست نداشتم و این شوخى من از جهت اظهار خرّمى و بشارت است به آنچه كه به سوى آن خواهیم رفت ؛ به خدا سوگند، نیست مگر آنكه یك ساعت به شمشیرهاى خویش با این قوم به كار جنگ كوشش بیاوریم و بعد از آن با حور العین هم آغوش خواهیم بود.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
❤ |
اولین تیر
و از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام منقول است كه اصحاب آن جناب ، چهل و پنج نفر سواره بودند و یك صد نفر پیاده و بجز این خبر، روایات دیگر هم وارد است .
راوى گوید: عمر سعد لَعَنَةُ اللّهِ عَلَیْهِ در پیشاپیش لشكر بى دین آمده و تیرى به جانب اصحاب فرزند خَیْرُ الْمُرسلین ، رها كرد و به اهل كوفه خطاب نمود كه شما در نزد ابن زیاد، گواهى دهید كه اوّل كسى كه تیرانداخت به سوى حسین ، من بودم . در آن هنگام تیرها از آن ناكسان ، مانند قطرات باران به سوى لشكر امام حسین علیه السّلام باریدن گرفت .
حضرت امام علیه السّلام به یاران خود فرمود: خدا شما را رحمت كند، برخیزید به سوى مرگى كه چاره اى از آن نیست ؛ زیرا این تیرها پیام آوران این گروه بى دین است به سوى شما.
پس نائره قتال مشتعل گردید و ساعتى از روز با هم در آویختند و به قتال و جدال مشغول گردیدند و حمله پس از حمله مى نمودند تا آنكه جماعتى از اصحاب سعادت انتساب آن جناب به درجه رفیعه شهادت فائز گشتند.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
دژدان (2017_09_30)
❤ |
راوى گوید: در آن هنگام امام اَنام علیه السّلام دست برده محاسن شریف را گرفت و فرمود:
غضب خدا بر جماعت یهود شدید شد آن هنگام كه فرزند از براى خدا قرار دادند كه گفتند عُزَیر پسر خداست و شدید گردید غضب خدا بر گروه نصرانیان آن زمان كه قائل شدند بر آنكه خدا "ثالث ثلاثه " است و همچنین غضب خدا سخت شد بر طائفه مجوسان كه آفتاب و ماه را پرستش كردند بدون آنكه خدا را به وحدانیّت پرستش نمایند و غضب الهى شدّت خواهد گرفت برگروهى كه قول ایشان متّفق گردیده بر كشتن پسر دختر پیغمبر.
اَّگاه باشید كه اجابت این مردم نخواهم نمود در آنچه اراده كرده اند كه با یزید عنید بیعت نمایم تا آنكه خدا را ملاقات نمایم در حالتى كه به خون خود آغشته باشم .
ابوطاهر محمدبن حسین بُرْسى در كتاب "معالم الدّین " روایت نموده كه حضرت امام به حق ناطق امام صادق علیه السّلام فرمود كه از پدر بزرگوار خود امام باقر شنیدم كه فرمود: در آن هنگام كه حضرت امام با عمر سعد لعین ملاقات نمود و نائره قتال مشتعل گردید خداى متعال سه نصرت از آسمان نازل فرمود تا آنكه مانند مرغ بر بالاى سر امام مظلوم علیه السّلام پرباز نمود و آن جناب مخیّر گردید میان آنكه بر لشكر دشمنان ، مظفّر و منصور باشد و یا آنكه ملاقات پروردگار نماید و به درجه رفیعه شهادت نائل شود.
پس آن حضرت لقاى خدا را اختیار نمود و نصرت آسمان و كمك فرشتگان الهى را نپذیرفت .
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
دژدان (2017_09_30)
❤ |
توبه حر رضى عندالله
راوى گوید: پس از آن ، امام حسین علیه السّلام در مقابل لشكر كوفیان ، فریاد برآورد كه آیا فریادرسى هست كه از براى رضاى پروردگار به فریاد ما برسد؟ آیا كسى هست كه از حرم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، شرّ دشمنان را دفع نماید؟
راوى گوید: در این هنگام حُرّ بن یزید ریاحى رو به سوى عمرسعد پلید آورد و فرمود: آیا با این مظلوم جنگ خواهى كرد؟! عمرسعد گفت : به خدا قسم ، جنگى خواهم نمود كه آسانترین مرحله اش این باشد كه سرها از بدنها به پرواز در آید و دستها از تن ها بیفتد.
راوى گفته كه حرّ بعد از شنیدن این سخن ، به گوشه اى رفت و از یاران خود كناره گرفت و در مكانى دور از آنها بایستاد و بدنش به لرزه در آمد. یكى از مهاجرین اَوْس او را گفت : به خدا قسم كار تو مرا به شك و تردید انداخته ، اگر از من بپرسند كه شجاع ترین مرد اهل كوفه كیست ، من از نام تو نمى گذرم ؛ پس این چه حالى است كه در تو مى بینم ؟!
حُرّ در جواب او گفت : به خدا كه خودرا میان بهشت و جهنّم مى بینم وبه خدا سوگند كه هیچ چیز را بربهشت ، اختیار نمى كنم اگر چه بدنم را پاره پاره كنند و بسوزانند!
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
دژدان (2017_09_30)
❤ |
سپس حرّ نامدار بعد از این گفتار، مركب جهانید با نیّتى صادق عزم كعبه حضور فرزند رسول صلّى اللّه علیه و آله نمود و دست را بر سر نهاده و مى گفت : "أَللّهُمَّ..."؛ یعنى خداوندا! به سوى تو انابه نمودم و از درگاه احدیّتت مسئلت مى نمایم كه توبه مرا قبول فرمایى ؛ زیرا دلهاى اولیاى تو و اولاد دختر پیغمبر تو را به رُعْب و خوف افكنده ام .
به خدمت امام حسین علیه السّلام عرضه داشت : فدایت گردم ! منم آن كسى كه ملازم خدمتت بودم و تو را از برگشتن به سوى مكه یا مدینه مانع گردیدم و كار را بر تو سخت گرفتم و گمانم نبود كه این گروه بى دین ظلم را به این اندازه كه دیدم برسانند و من توبه و بازگشت به سوى خدا نمودم ، آیا توبه من پذیرفته است ؟
امام علیه السّلام فرمود: بلى ، خدا توبه تو را قبول خواهد فرمود، حال از مَرْكَب خود فرود آى .
حرّ عرض نمود: چون عاقبت امر من از اسب در افتادن است ؛ پس سواره بودنم بهتر از پیاده شدنم است تا اینكه به میدان بشتابم و در راه شما كشته شوم .
حُرّ پس از آن ملاطفت و محبّت كه از آن سرور مشاهده نمود، عرضه داشت : چون من اول كسى بودم كه برتو خروج كردم و در مقابل تو ایستادم ، پس اذن عطا فرما كه اول كسى باشم كه در حضور تو كشته مى شود، شاید در فرداى قیامت یكى از اشخاصى باشم كه با جدّ بزرگوارت صلّى اللّه علیه و آله مصافحه مى نمایند.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
دژدان (2017_09_30)
❤ |
مؤ لف كتاب گوید:
مراد حُرّ این بود كه اول كسى كه همان آن كشته مى شود او باشد و الاّ قبل از شهادت حرّ، جماعتى از لشكر حضرت به درجه شهادت نائل آمده بودند؛ چنانكه این مطلب در اخبار دیگر هم وارد است . پس آن حضرت اذن جهاد به حُرّ سعادتمند داد و آن شیر بیشه هیجا به چالاكى ، خود را به دریاى لشكر در انداخت و بازوى مردانگى برنواخت و نبردى نمود كه بهتر از آن متصوّر نبود.
در آن گیرو دار، گروهى از شجاعان و دلیران اهل كوفه را به خاك هلاكت انداخت تا آنكه شربت شهادت نوشید و روح پاكش با حورالعین هم آغوش گردید. چون بدن مجروح حرّ را خدمت امام حسین علیه السّلام آوردند، سِبْط خواجه لَوْلاك باكمال رأفت و ملاطفت ، خاك را از صورت او پاك نمود و فرمود: "اءَنْتَ الْحُرُّ..."؛ تویى آزادمرد، چنانكه مادرت تو را "حرّ" نام نهاده و تویى جوانمرد آزاد در دنیا و آخرت !
راوى گوید: بُریر بن خُضَیْر به قصد جهاد با اهل عناد، بیرون دوید و او مردى پارسا و از جمله از زُهّاد و عُبّاد بود. پس یزیدبن مَعْقِل بدآیین ، براى مبارزه حرّ، از لشكر عمرسعد لعین ، بیرون آمد. پس از ملاقات ، هر دو اتفاق بر این كردند كه مباهله نمایند بر این نیّت كه هر یك از ایشان كه بر باطل است به دست آنكه بر حق است كشته شود.
با همین تصمیم با هم در آویختند و مشغول مقاتله گردیدند، آخر الامر آن ملعون به دست "بُریر" جان به مالك دوزخ بداد و "بریر" آن یزیدبن مَعْقِل پلید را به دَرَك فرستاد. باز آن مؤ من پاك دین مشغول مقاتله با آن قوم بد آیین گردید تا شربت شهادت نوشید.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
دژدان (2017_09_30)
❤ |
نوشیدن جام شهادت و لقاء یار
راوى گوید: و به جناح یا "حباب " كلبى طالب نوشیدن جام شهادت گردید و به طرف میدان آمد و نیكو جلادتى نمود و مبالغه در جهاد و كوشش بسیار در جنگ با اهل عناد فرمود و زوجه و مادرش هر دو در كربلا با او بودند. پس از اداى شرایط جوانمردى و اظهار جلادت خویش ، از میدان نبرد به نزد ایشان شتافت و به مادرخود گفت : آیا تو از من راضى شدى ؟ مادرش گفت : من از تو راضى نخواهم شد تا آنكه در حضور امام علیه السّلام كشته شوى .
زوجه اش نیز گفت : تو را به خدا سوگند مى دهم مرا به عزاى خودت منشان .
مادرش گفت : اى فرزندم ! به سخن او گوش مده و از رأى همسرت كناره جستن را اَوْلى بدان و به سوى میدان برگرد تا در حضور پسر دختر پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله كشته شوى كه در روز قیامت به شفاعت جدّ بزرگوار او برسى ؛
پس "وهب " رو به میدان بلا آورده و جنگ جانانه نمود تا آنكه دستهایش از بدن جدا گردید.
در این هنگام همسر او عمودى برداشت و به یارى وهب شتافت در حالى كه مى گفت : پدر و مادرم فدایت باد! تو همچنان در حضور اهل بیت عصمت و طهارت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله جنگ و جلادت نما. وهب برگشت تا او را به خیمه زنان برگرداند، همسرش گفت : برنمى گردم مگر آنكه با تو بمیرم !
حضرت سیّدالشهدا علیه السّلام به آن عفیفه ، فرمود: خدا تو را رحمت كند و در عوض احسان تو به ما اهل بیت ، جزاى خیرت دهد، برگرد.
پس آن زن اطاعت كرد و برگشت . وهب دوباره مشغول جنگ شد تا به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
دژدان (2017_09_30)
❤ |
پس از او، مُسْلم بن عَوْسَجه رحمه اللّه قدم به میدان مردى نهاد و مهیّا گردید كه تا جان خود را نثار قدم فرزند سیّد اَبرار نماید. او با كمال جهد و مبالغه ، كوشش در جهاد با اهل عناد، فرمود و بر تحمّل سختى هاى بلا، صبر بى منتها نمود تا آنكه از صدمه جراحات بر روى زمین افتاد و هنوزش رمقى در تن بود كه امام مؤتمن بر بالین آن مؤمن ممتحن ، پیاده قدم رنجه فرمود و حبیب بن مظاهر نیز در خدمت آن جناب بود.
پس جناب ابى عبداللّه علیه السّلام به او فرمود: خداتو را رحمت كند. آنگاه امام حسین علیه السّلام این آیه را تلاوت فرمود: "فَمِنْهُمْ..." ؛
(سوره احزاب (33)، آیه 23) یعنى كسانى از مردمان هستند كه مدت زندگانى را به سر بردند و در راه خدا شهادت را اختیار نمودند و بعضى دیگر در انتظارند و نعمتهاى الهى را تبدیل نكردند.
حبیب بن مظاهر نزدیك مسلم بن عوسجه آمد گفت : اى مُسْلم بن عوسجه ! بر من دشوار است تو را به این حال بر روى زمین ببینم ؛ اى مسلم ! بشارت باد تو را به بهشت عنبر سرشت .
مسلم بن عوسجه در جواب او به آواز ضعیف گفت : خدا تو را بشارت دهد به جنّت . حبیب گفت : اگر نه این بود كه به یقین مى دانم من نیز به زودى به تو ملحق مى شوم ، البته دوست داشتم كه وصیت خود را به من نمایى و آنچه كه در نظرت مهم است وصیّت كنى .
مسلم بن عوسجه گفت : وصیّت من به تو، خدمت به این بزرگوار است - و اشاره به سوى امام علیه السّلام نمود - كه در حضورش جهاد كن تا كشته شوى . حبیب بن مظاهر گفت : دل خوش دار كه به وسیله به جاآوردن این كار، چشمت را روشن خواهم نمود. در این لحظه روح پاك مسلم بن عوسجه به شاخسار جنان پرواز كرد.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)