از هجرت تا رحلت
اثر : سيد علي اكبر قرشي
شيخ مفيد رحمه الله در ارشاد چنين مى نويسد:
راويان بالاتفاق نقل كرده اند كه رسول خدا صلى الله عليه وآله پيش از رحلت خويش ، به مردم چنين فرمود: ايهاالناس من پيش از شما از دنيا خواهم رفت و شما بر من وارد خواهيد شد و من از ثقلين (كتب و عترت ) از شما خواهم پرسيد ببينيد چطور به جاى من آن دو را حفظ خواهيدكرد خداى لطيف و خيبر به من اطلاع داده كه آن دو را از هم جدا نخواهند شد تا پيش من آيند از خدا اين را خواسته ام و او به من عطا فرموده است .
بدانيد كه من كتاب خدا و عترت و اهل بيت خويش را ميان شما مى گذارم بر آنها پيشى نگيريد وگرنه اتفاق از دستتان مى رود، از آنها دور نمانيد وگرنه هلاك مى شويد. به آنها چيز نياموزيد كه آن ها از شما داناترند. ايهاالناس نبينم كه بعد از من از دين خود برگشته و گردن يكديگر را مى زنيد. آنگاه روز قيامت مرا در كتبيه اى مانند درياى سيل جرار ملاقات مى كنيد.
بدانيد على بن ابيطالب برادر من و وصى من است . بعد از من تاءويل قرآن جهاد خواهد كرد، چنان كه من بر تنزيل آن جهاد كردم .
آن حضرت در هر مجلس اين كلمات را تكرار مى كرد، آنگاه اسامة بن زيد را فرماندهى داد و فرمود:و با جمهوريت امت از بلاد روم بجايى رود كه پدرش در آن جا كشته شده است ... و بعد به زيارت قبور بقيع رفت و بر آنها استغفار فرمود...بعد به منزلش برگشت و سه روز در حال تب شديد بود، پس از سه روز به مسجد آمد، سرش را بسته بود، بعد بالاى منبر رفت و بر آن نشست و به حاضران چنين فرمود:
معاشرالناس ! رفتن من از ميان شما نزديك شده . به هر كس كه وعده اى كرده ام بيايد و به وعده ام وفا كنم و به هر كس كه مقروض هستم به من اطلاع بدهد. مردم ميان خدا و انسان ها جز عمل صالح چيزى نيست كه با آن خيرى بدهد يا شرى را دفع كند؛ اگر من هم گناه مى كردم هلاك شده بودم ؛خدايا شاهد باش كه مطلب را رساندم .
بعد از منبر پايين آمد و با مردم نماز خواند، ولى سبك و كوتاه . آنگاه داخل منزلش شد.
آنجا منزل ام سلمه بود، كه يك يا دو روز در آنجا بود. عايشه پيش ام سلمه آمد و اجازه خواست تا حضرت را به منزل خويش برده و پرستارى كند، او زنان ديگر حضرت اجازه دادند، حضرت به منزل خودش كه در اختيار عايشه بود منتقل گرديد، مرضش ادامه يافت و سنگين شد،