تیپ اول:
بی حجابی که بی دینی نیست. دلت پاک باشد: دختر جوان که حسابی به مد روز راه می رود و به تعبیر امروزی ها شیک پوش و آرایش کرده در خیابان ها قدم می گذارد در طول مسیر که می آید بارها و بارها با افراد مختلفی مواجه می شود که برای او مزاحمت ایجاد می کنند:
هرچند بیچــاره اصـلاً اهل این حرفها نبود و این اتفاق به شدت آزارش می داد ولی حاضر به تغییر در ظاهر خود نیست. چون به شدت دوست دارد در جامعه آزادانه لباس بپوشد و حجاب داشته باشد و به این امر اعتقاد فراوانی دارد.
حال وقتی از این دخترجوان می پرسند چرا موهایت بیرون است؟ جواب می دهد به خودم مربوط است تو چه کار داری؟
برایش توضیح بیشتری که می دهند می گوید: حجاب که مهم نیست. خدا کند آدم دلش پاک باشد!
عده ای با بیان این جمله، بی حجابی را در جامعه توجیه می کنند. حال اگر به فرض، قبول کردیم بی حجابی بی دینی نیست، اما این تناقض چگونه حل می شود؛ حجاب طبق آیات و روایات صریح از ضرورت های بارز دین است. پس چگونه می شود که قلب پاک از اجرای حکم قطعی دین سرپیچی نماید؟ این قلب از چه چیز پاک است؟ از گناه یا از اطاعت؟! «نُۆْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْض» تعبیر این گونه رفتارهاست.
حال سوال اینجاست؛ یعنی امکان ندارد دل و ظاهر با هم پاک باشند؟ امام علی(ع) فرمودند: ایمان به قلب و زبان و عمل است.
برای ترویج حجاب باید الگوهای سبک زندگی اصلاح و حساسیت ها افزایش یابد. بعضی وقت ها به چیزی اعتقاد فکری داریم اما تبدیل به باور قلبی نشده است. باید نسبت به حجاب اقنای ذهنی و فکری صورت پذیرد، یعنی حساسیتها به سمت حجاب بیشتر شود و مردم نسبت به آن التزام عملی پیدا کنند