آنگاه که درون خویش را از خود تهی یافتی و بیرون خویش را خالی از خدا ،،....
«قرآن بخوان»
آنگاه که در دریای خروشان زندگی ،در چنگال طوفان جهل و ترس اسیر شدی ،و ساحل صلاح و صلح و کشتی نجات و رهایی را آرزو کردی ،، «قرآن بخوان»
آنگاه که عقلت ،احساساتت را به بند کشید و فکرت «عشقت »را ،و قوۀ پیوستن به یزدان به نیروی عرفان را ،از دست دادی،،......
«قرآن بخوان»
آنگاه که در کوچه باغهای یأس ،حیران و سرگردان ،نا امید و پریشان ،در جستجوی قطره ای آب کشتزار خشک و قحطی زدۀ اندیشه ات را تسلی می دهی ،از دریای بی کران امید لختی بر گیر و.......
«قرآن بخوان»
آنگاه که مرگ را «ختم» و «معاد»را «وهم»،و پندار خود را ،«حتم »یافتی ،....
«قرآن بخوان»
آنگاه که غرور ،وجودت را گرفت و تفاخر شعورت را ،و ذلت خویش را عزت ،و نخوت خویش را ،همت یافتی......
«قرآن بخوان»
آنگاه که از درستی گسستی ،و بر مرکب سستی نشستی،و به پستی پیوستی..................
ودر منجلاب تباهی ،رهایی را خواستی،........
«قرآن بخوان»
آنگاه که نسیان گریبانت را گرفت ،و عصیان دامانت را ......
«قرآن بخوان»
آنگاه که نهایت سعادت را ،بودن و شهادت را ،نهایت حیات پنداشتی ........
«قرآن بخوان»
آنگاه که گذشته را حسرت و حال را عسرت وآینده را حیرت احساس کردی ،«شب قدر »را به یاد آور و آنگاه .....
«قرآن بخوان»
آنگاه که در دل سیاه شب و در اعماق تاریک ظلمات ،در جستجوی نور و روشنی ، ره می پوییو در آرزوی صبح و سپیدی ،افق را به امید نظاره فلق مینگری تا شاید طلوع فجر را در نیمه شب تماشا کنی ،«قرآن»را باز کن ،تا در فلق برگهایش و در افق اندیشه ات شفق را دریابی ،آنگاه ،،.......
«قرآن بخوان»
منبع : كتاب نواي ملكوت / علي عليزاده