حـضـرت مـهـدى ، در چـهـار سـالگـى بـديـن مـنـصـب مـقـدس الهـى نـايـل گـرديـد و ليـاقـت چـنـين منصبى را داشت كه بزرگسالان چنان لياقتى را نداشته و ندارند.
و اين معجزه نيز، رابطه تكوينى امامت را با حضرت حق نشان مى دهد و ارتباط تشريع را با تكوين روشن مى سازد.
اراده خـلل نـاپذير حق ، تعلق گرفت كه حضرت مهدى ، عمرى دراز داشته باشد و تفكيك اراده از مراد، محال است ؛ به خصوص اگر اراده حق باشد.
عـلل طـبـيـعـى پـس از تـوفـان نـوح قـادر بـه دادن طـول عـمر نيستند چون خودشان محدود به وقت هستند و عمرى كوتاه دارند مگر آن كه عللى پـى در پـى ايـن نـقـيـصـه را جـبـران كـنـد. آنـچـه قـطـعـى اسـت ، طول عمر حضرت مهدى ، علل الهى دارد.
وجـود مـقـدس حـق ، ازلى اسـت و ابـدى و جـاودانـى و قـديـم . پـس معلول بلا واسطه اش بايستى داراى عمرى دراز باشد.
دين ، بايستى با حقايقى اعجاز انگيز همراه باشد، تا دانسته شود كه خواسته حضرت حق اسـت . اگـر ديـن صـد در صـد فـاقـد اعـجـاز بـاشـد، ارتـبـاطـش بـا حـضـرت حـق مجهول مى ماند و نظير مسلكى از مسلكهاى بشرى خواهد بود.
تمام پيامبران ، داراى معجزاتى بودند كه بشر از آوردن آنها عاجز و ناتوان بود. دعوت حـضـرت مـحـمـد صـلى الله عليه و آله ، جد حضرت مهدى ، با معجزاتى بسيار آغاز شد و انـجـام آن دعـوت هم ، كه به وسيله حضرت مهدى است ، بايستى با معجزه همراه باشد كه وجود مبارك حضرت مهدى ، خود معجزه بلكه معجزاتى است .