او گفت : این ضربت از جنگ صفین (كه در زمان خلافت علی (علیه السلام) بین سپاه علی (علیه السلام) و معاویه واقع شد) می باشد. پدرم گفت : جنگ صفین در زمان علی (علیه السلام) واقع شد، تو كه در آن زمان نبودی ؟ گفت : من روزى به طرف مصر سفر مى كردم و دربين راه
مـردى از طـايـفه غره با من همراه شد.
با هم صحبت مى كرديم و در بين صحبت از جنگ صفين ,يـادى شـد.
آن مرد گفت : اگر من در آن جا حاضر بودم , شمشير خود رااز خون على و اصحابش سيراب مى كردم .
من هم گفتم : اگر من حاضر بودم , شمشير خود را از خون معاويه و يارانش رنگين مى كردم .
آن مرد گفت : على و معاويه و آن ياران كه الان نيستند, ولى من و تو كه از ياران آنهاييم .
بيا تا حقخـود را از يـكـديـگر بگيريم و روح ايشان را از خود راضى نماييم .
اين را گفت و شمشير را از نيامخارج نمود.
من هم شمشير خود را از غلاف كشيدم و به يكديگردرآويختيم .درگيرى شديدى واقع گرديد.ناگاه آن مرد ضربه اى بر فرق سرم وارد كرد كه افتادم واز هوش رفتم .