مراد از تنگى معيشت چيست؟


چنين كسى، صرف نظر از غم، اندوه، دغدغه، اضطراب و ترسى كه از نزول آفات و روى آوردن ناملايمات و فرا رسيدن مرگ، بيمارى، شر حسودان و كيد دشمنان دارد، همواره در فكر اين است كه مبادا روزى فقير شود و هميشه حرص اشتياق چيزهايى كه ندارد، او را به ستوه مى‌آورد. پس هميشه در حسرت و غم آرزوهاى برآورده نشده و ترس از دست دادن آنچه به دست آورده است، به سر مى‌برد. در حالى كه اگر مقام پروردگار خود را مى‌شناخت و با ياد او بود، يقين مى‌كرد كه نزد پروردگار خود حياتى دارد كه آميخته با مرگ نيست و يقين مى‌كرد كه دنيا خانه گذر است و حيات و زندگى دنيا در مقابل آخرت اندكى بيش نيست و آنگاه دلش به آنچه خدا روزى‌اش كرده، قانع مى‌شد و زندگى دنيا برايش آسان و كم‌اهميت مى‌گرديد و روى «ضنك» و تنگى را نمى‌ديد.
به خاطر همين اعتقاد است كه مؤمن، زندگى آزاد و سعادتمندانه‌اى دارد و در حال ثروتمندى و فقر، سعادتمند است، ولى كافر داراى چنين حياتى نيست. زندگى او در دو كلمه خلاصه مى‌شود: نارضايتى از آنچه دارد و دلبستگى بدانچه ندارد و اين است معناى «معيشت ضنك».
بعضى گفته‌اند: منظور از «معيشت ضنك» #عذاب_قبر و #شقاوتهاى_زندگى_برزخى است.
البته #عذاب_قبر نيز مى‌تواند يكى از مصاديق آن باشد.

#در_ادامه: كورى در قيامت‌