غبار خاک درت نوربخش مردم چشم نسیم رهگذرت رشک مشک نافه ناف
در تو قبله حاجات و کعبه محتاج ملاذ عالمیان، در جوانب و اکناف
یکی بطی مراحل برای استظهار یکی به عرض مشاکل برای استکشاف
به سوی روی تو چشم امید، دشمن و دوست بگرد کوی تو اهل وفاق و اهل خلاف
بر آستان ملک پاسبانت از دل و جان ملوک را سر ذلت بدون استنکاف
نه نعت شأن رفیع تو کار هر منطیق نه وصف قدر منیع تو حد هر وصاف
شهود ذات نباشد نصیب هر عارف نه آفتاب حقیقت مجال هر خشاف
نه در شریعت عقلست بی ادب معذور نه در طریقت عشقست از مدیحه معاف
کمپانی.