ثُمّ ضَرَبَ لَهُ فِي الْحَيَاةِ أَجَلًا مَوْقُوتاً، وَ نَصَبَ لَهُ أَمَداً مَحْدُوداً، يَتَخَطّى إِلَيْهِ بِأَيّامِ عُمُرِهِ، وَ يَرْهَقُهُ بِأَعْوَامِ دَهْرِهِ، حَتّى إِذَا بَلَغَ أَقْصَى أَثَرِهِ، وَ اسْتَوْعَبَ حِسَابَ عُمُرِهِ
اللغة:
لفظ ثم از براى مجرد تفاوت اين دو حالت هست نه از براى تأخير زمانى.
ضرب: به معنى زدن و نصب كردن و قرار دادن.
حيوة: زندگانى.
اجل: به تحريك مدت قرار دادن و اين در مقابل تعجيل است.
موقوت: يعنى وقت قرار داده شده.
أمد: زمانى كه به نهايت رسيده باشد.
خطوة: گام زدن و رفتن.
رهق: فرو گرفتن. يقال: رهقه اى غشيه.
اعوام: جمع عام به معنى سال، دهر، روزگار.
عمر به ضم العين: جمع عمر يعنى بقاء اقصا الشىء نهايته.
اثر: جاى پا.
التركيب = موقوتا و محدودا دو صفت هستند از براى دو موصوف، و غرض از ايشان تخصيصا؛ زيرا كه اجل مطلق زمان قرار دادن و امد مطلق نهايت و اين دو صفت آورده شده كه دلالت كند كه آن زمان از براى او وقت قرار داده شد كه توهم جهل در آن نشود و همچنين در أمد.
شرح :
يعنى پس از آن قرار داد از براى آن روح در زندگانى آن زمان معين و نصب كرد از براى آن روح زمانى كه آخر آن معلوم است به اين معنى كه زياد و كم نمىشود قم و گام به سوى او نهد در ايام بقاء خود و فرو گيرد آن زمان را در سنوات و سالهاى روزگار خود تا اين كه برسد روح به آخر جايى كه قدم بايست نهد.
يعنى ديگر جاى اثر قدم از براى او نيست و استيصاب كند حساب عمرش را ديگر زمان از براى بقاى او نيست.
دفع شبهه:
از اين فقره معلوم مىشود كه اجل هر كه اجل مسمى است كه قابل زياده و نقصان نيست و اين منافات دارد با طلب زيادتى عمر از خدا كردن يا فرار از طاعون و وباء و بعضى امراض كردن يا صله رحم سبب زيادتى عمر مىشود دو ركعت نماز در مسجد سهله دو سال عمر را زياد مىكند يا زيارت سيد الشهداء عليه السلام از عمر نوشته نمىشود.
جواب اين شبهه نظير جواب شبهه رزقست و گوييم از براى هر يك اجل معينى قرار داده شد لكن به واسطه بعضى از جهات خارجه عمر زياد و كم مىشود مثل نمردن عروس به واسطه صدقه دادن بعد از اخبار حضرت عيسى على نبينا وَ آلِهِ و عليه السلام به موت آن عروس و كشته شدن زيد بن على بن الحسين عليهما الصلوة و السلام به واسطه نخواندن دو ركعت نماز در مسجد سهله.