و كان من دعائه عليه السلام اذا ابتدء بالدعاء بدء بالتحميد الله عز و جل و الثناء عليه فقال
اَلحَمدُلله الاوَّل بلا اول كان قبله و الاخر بلا اخر يكون بعدَهُ.
اللغة:
حمد: ثناء كردن به زبان لكن به ازاء صفات اختياريه كه در محمود هست و اگر به ازاء ذاتيه قهريه باشد او را مدح گويند بلى آن صفات اختياريه كه به اعتبار او صدق حمد شود اعم است كه به ازاء نعمت باشد يا غير آن.
اول: افعل تفضيل است اگر چه مستعمل در غير او هم شود اول افعل فعل ندارد بعضى گفتهاند اصل اول اؤل من ؤل تبديل همزه به واو شد بر خلاف قياس يا اصل او أؤول بود قلب همزه به واو شد و ادغام شد، الف لام در الحمد احتمال هر يك از جنسيت و استغراق را دارد بلكه ابلغ استغراقست زيرا كه افاده كند كه ثناء هر محمود به واسطه صفات اختياريه او راجع به خداست زيرا كه هر غير او اثر صنع او است پس هر غير بالواسطه راجع به ذات مقدس او است.
شرح :
يعنى ثناء مختص به ذات بارى است كه اين صفت دارد كه مقدم است بر هر شىء بدون اين كه شىء مقدم شود و عقب و آخر هر شىء بدون اين كه شىء بر او مؤخر شود و عقب او باشد و اين مطلب كنايه است از اين كه ذات پاك او صفت تبدل و تغير در او نيست چنان كه در غير واجب است.
به عبارة اخرى هر مسبوق به غير و سابق به غير صفات او صفات تغير است مگر اين كه سابق باشد بلا مسبوق و سابق به غير.
از حضرت ابوعبدالله عليه الصلوة و السلام سؤال از قول خداوند تعالى: هو الاول و الآخر نمودند فرمود: چيزى نيست مگر اين كه هلاك مىشود و متغير مىشود به غير زوال عارض و داخل او مىشود مگر ذات بارى او زايل نشده و نمىشود از حالت واحده، اوست اول هر چيزى او است آخر هر شىء صفات و اسماء و علامات او متغير نمىشود همچنان كه غير او مختلف در صفات و علامات مىشود مثل انسان اول او خاك، بعد گوشت، بعد خون، گاهى خاكستر و همچنين خرما از اول امر او تا به مرتبه تمريت برسد ذات بارى منزه است از اين تغييرات.