بنابراين، هستي با تمام حقيقتش، زباني است كه درخواست بقاي خود را مي نمايد، چه اگر كمتر از «آني» عطاي خودرا دريغ كند، همه چيز هيچ خواهد گرديد. از اين رو، فرمود:
«وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ »؛ (حجر 21)
هيچ چيزي در عالم نيست جز آن كه گنجينه هاي آن نزد ماست، ولي ما از آن بر عالم خلق به جز به قدر معيني كه مصلحت است، فرو نمي فرستيم.
و نيز فرمود: «إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ»؛ (ابراهيم 19)
اگر بخواهد نسل شما آدميان را در زمين نابود مي كند و خلقي ديگر مي آورد.
محققان از اين درخواست باطني به «دعاي تكويني» ياد كرده اند. البته هم چنان كه سؤال در طلب اصل وجود، تكويني است، در احوال طبيعي موجودات نيز، مسئله از همين قرار است. كودكي كه از مادر متولد مي شود، با زبان حال از خداي مهربانش غذاي متناسب با لب و دهان و حلقوم و دستگاه گوارش كودكانه خود طلب مي كند؛ چنان كه هركس ديگر نيز متناسب با سيستم خلقت خود، تكويناً غذا و لباس و دوا و احتياجات ديگر را درخواست مي كند و خداوند در پاسخ همين دعا و سؤال تكويني، در قرآن كريم مي فرمايد:
«وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ»؛ (ابراهيم 34)
از هرچه درخواست كنيد، به شما ارزاني داشته است.
بنابراين، نهاد هستي در اصل وجود خود و در جميع حالت ها و حاجت هايش لحظه اي از دعا جدا نيست و وجود دعا از لوازم حتمي و ضروري است كه همه مخلوقات از آن برخوردار و به آن مفتخرند.