انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
صفحه 12 از 20 نخستنخست ... 21011121314 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 , از مجموع 196

موضوع: شرح مفصل خطبه متقین

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.54
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض شرح مفصل خطبه متقین




    بسم الله الرحمن الرحیم
    رُوِيَ أنَّ صَاحِباً لِأمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام يُقالُ لَهُ: هَمَّامٌ كانَ رَجُلاً عابداً،فَقالَ لَهُ يا أمِيرَالْمُؤْمِنِينَ صِفْ لِيَ الْمُتَّقِينَ حَتَّى كَأنِّي أنْظُرُ إِلَيْهِمْ،فَتَثَاقَلَ عليه السلام عَنْ جَوَابهِ،ثُمَّ قَالَ يا هَمَّامُ إتَّقِ اللَّهَ وَأحْسِنْ (فَإِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ

    راوي مي گويد كه اميرالمؤ منين عليه السلام مصاحبى داشت به نام همّام كه مردى عبادت پيشه بود روزى گفتش كه اى اميرالمؤ منين ، پرهيزگاران را برايم توصيف كن، آنسان كه گويى در آنها مى نگرم اميرالمؤ منين عليه السلام در پاسخش درنگ كرد، سپس گفت: اى همّام از خدا بترس و نيكوكار باش كه خدا با كسانى است كه پرهيزگارى كنند و نيكوكارند
    فَلَمْ يَقْنَعْ هَمَّامٌ بِذِلِكَ الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَيْهِ،فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله ثُمَّ قَالَ
    همّام بدين سخن قانع نشد و اميرالمؤمنين عليه السلام را سوگند داد
    اميرالمؤمنين عليه السلام حمد و ثناى خداى به جاى آورد و بر محمد (صلي الله و عليه و آله) و خاندانش درود فرستاد سپس فرمود:



    شرح خطبه متقين



    خطبه ى شريفه ى متقين كه شريف رضى رضوان الله عليه در نهج البلاغه نقل نموده است شراح به شماره های 194-193-192-186-184ياد كرده اند.

    علت اين اختلاف وجود ارتباط اين خطبه، با ساير خطبه ها است.
    عده اى بر اين عقيده اند كه اين خطبه، بعد از خطبه ى معروفه ى القاصعه با اندك فاصله اى و با تفكيك، از ماقبل ومستقلا وجود دارد و شمارى گفته اند كه اين خطبه، به جوابى كه به برج بن مسهرطائى داده است ارتباط دارد وبا خطبه ى قاصعه پايان يافته است.

    همام كيست؟


    سخنان شارحان نهج البلاغه و اين خطبه، در شناخت همام و اينكه فرزند كيست؟چنان اختلاف دارد كه در جمع بندى نهايى به فرد خاصى قابل تطبيق نيست
    .

    ابن ابى الحديد گويد:هو همام بن شريح بن يزيد بن مره بن عمرو بن جابر بن يحيى بن الاصحب بن كعب بن الحارث بن سعد بن عمرو بن ذهل بن مران بن صيفى بن سعد العشيره.
    خوئى قدس سره ازبحار، اين عبارت را نقل نموده و گويد:" الا ظهر انه همام بن عباده اخى ربيع بن خثيم احدالزهاد الثمانيه كما رواه الكراجكى فى كنزهو ."
    از كتاب مطالب السئول نيز، استفاده مى شود كه ربيع بن خثيم عموى همام بن عباده بن خثيم مى باشد
    .

    استاد عاليقدر، دانشمند بزرگوار مرحوم مطهرى قدس سره در كتاب سيرى در نهج البلاغه، در آنجا كه از تاثير ونفوذ سخنان على عليه السلام بحث مى كند،مى گويد: همام بن شريح ازياران باوفاى على عليه السلام است كه دلى ازعشق خدا سرشار و روحى از آتش معنا شعله ور داشت. با اصرار و ابرام از على خواست، سيماى كاملى ازپارسايان ترسيم نمايد.


    چگونگى القاء خطبه


    بنا به نقل كلينى قدس سره در كافى، امام در حال سخنرانى پيرامون موضوع ديگرى بود كه همام در جمع شنوندگان، به پا خاست و تقاضاى بيان صفات متقين نمود
    :

    " قام رجل يقال له همام و كان عابدا ناسكا مجتهدا الى اميرالمومنين و هو يخطب فقال يا اميرالمومنين صف لنا صفه المومن كاننا ننظر اليه. "
    علامه ى كراجكى دركنز، كيفيت ايراد خطبه را چنين بيان كرده كه امام عليه السلام پس از پرسشى از آن تعداد شيعيان كه به حضورشان شرفياب شده بودند، درباره ى سيماى تشيع، و تقاضاى آنان بر ترسيمى كامل از پارسايان واقعى، تقاضاى آنها را پذيرفته، به سخنرانى پرداخت.اما سيد در نهج البلاغه چنين مى گويد:" روى ان صاحبا لاميرالمومنين عليه السلام يقال له همام كان رجلا عابدا، فقال له،يا اميرالمومنين صف لى المتقين حتى كانى انظر اليهم. فتثاقل عليه السلام عن جوابه الخ. "
    اين گفتار از كيفيت تقاضا و همچنين از وضعيت سخنرانى مولا كه آيا در حال سخنرانى بوده و با تقاضاى همام مواجه گرديده و يا اينكه با درخواست همام،به سخنرانى مشغول گرديد، بحثى مطرح نكرده است.
    به هر حال همام،در جستجوى صفات متقين و پويايى اين راه بود و سوال نيز در جهت صفات و ويژگيهاى اين گروه ممتاز مطرح گرديده است
    . او مى خواهد در اقيانوس پهناور علم على عليه السلام شناور گردد و از خرمندانش آن جناب خوشه اى برگيرد. مولا هم بنا بر مصلحتى كه خود بر آن واقف بود نخست از تفصيل بيان صفات آنان امتناع ورزيد و با عبارتى كوتاه: يا همام اتق الله و احسن فان الله مع الذين اتقوا و الذين هم محسنون، از اين وادى گذشت و خاموش شد.

    اما همام از آنجايىكه بسيار مشتاق بود براى التيام كام خشكيده ى خويش، به جرعه اى كم قانع نشد، زيرا بيان مختصر امام عليه السلام خواسته اش را برآورده نكرد و سينه ى ملتهب از عشق وى را مرهم ننهاد از اينرو تقاضاى خود را تكرار نمود و اصرار ورزيد،تا آنجا كه آن حضرت را سوگند داد، تا به شرح مفصل صفات راهپويان حق بپردازد، تا مگر از زبان تربيت شده ى وحى و ولايت مطلقه الهى و از زبانى كه سرچشمه ى فيض ومنبع انوار پروردگار و بيانگر همه چيز است به صفات متقين راه يابد.
    در بين نقلهاى مختلف خطبه، تنها در گفتار سيدرضى جمله ى" فتثاقل عنه" به چشم مى خورد و اين گوياى نكته اى است كه شارحان براى شناخت آن، به اختلاف سخن گفته اند. اين كلمه كه به معناى خوددارى و گرانى نمودن درمقابل اصرار و ابرام شنونده اى مانند همام است، يقينا به خاطر امر مهمى بوده است كه امام متقين عليه السلام دراظهار آن خوددارى نمود.
    علت خوددارى امام شارحان نهج البلاغ هو اين خطبه دلايل و علل خوددارى امام عليه السلام را به اين شرح بيان كرده اند:
    ابن ابى الحديد، انگيزه ى خوددارى امام را به يكى از احتمالات زير منتسب كرده و مى گويد
    :
    1.
    لانه علم ان المصلحه فى تاخير الجواب: امام عليه السلام مصلحت ديد جواب را تاخير بيندازد.
    2.
    و لعله كان حضر المجلس من لا يحب ان يجيب فلما انصرف اجاب: شايد در مجلس، كسى حضور داشته كه شايستگى شنيدن در او موجود نبوده يا اينكه امام خوش نداشته كه با بودن او سخن را آغاز نمايد، زمانى كه اومجلس را ترك نمود،امام سخنرانى را آغاز كرد.
    3-و لعله راى ان تثاقله عن الجواب يشد تشوق همام الى سماعه، فيكون انجع فى موعظته: و شايد علت خوددارى،اين بوده است كه شوق همام به شنيدن افزون گردد و آمادگى بيشتر و بهتر، براى پذيرش سخن از خود نشان دهد،تا موعظه تاثير بيشترى در وجود او داشته باشد
    .

    علامه ى مجلسى"ره" پس از نقل احتمالات ابن ابى الحديد و ابن ميثم، گفتار اخير را تاييد نموده و گفته است: هذا اظهر. .


    ادامه دارد.....


    ویرایش توسط صبور : 2013_06_14 در ساعت 11:58 AM


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  2. 4 کاربر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده.

    مدير سايت (2013_06_14), مدیریت محتوایی انجمن (2013_06_10), گل مريم (2013_06_09), از خاک تا افلاک (2013_06_09)

  3. Top | #111

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.54
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    پرواپيشه و قناعت

    قانعه نفسه


    واژه ها

    قنع. بكسر نون يقنع مصدر آن قناعه به معناى راضى بودن است و قنع بفتح نون و مصدر آن قنوعا، سوال كردن مى باشد. اصل اين كلمه به هر وزن كه باشد، از قناع به معناى پوشش و پوشيدنى است. بنابراين قنع به كسر در جهت پوشيدن فقر و نادارى است كه به چيز اندك اكتفا نموده و به ذلت سوال تن درنمى دهد و قنع به فتح از سر عفت به درآمدن و پرده از فقر برگرفتن و سوال نمودن مى باشد.



    ترجمه:

    با توجه به مفهوم قناعت از ديدگاه اهل ادب، واضح است كه پرواپيشه با مناعت طبع و همت بلند، پا از گليم خود فراتر ننهاده و با اكتفا به زندگى، آن هم در سطح پايين، ندارى خود را از چشم ديگران پنهان مى سازد و دست نياز به سوى كسى، دراز نمى كند و آنچنان وانمود مى كند كه گويا در قاموس زندگى او، واژه اى به نام نياز وجود ندارد.

    شرح:


    على عليه السلام فرمود: اگر بتوانى، هيچ صاحب نعمتى را بين خود و خدا قرار نداده و تنها از خدا روزى بخواهى، اين كار را بكن زيرا روزى مقدر و مقسوم به تو خواهد رسيد. و سهم خود را دريافت خواهى كرد و بى ترديد روزى اندك، از جانب خدا همراه با تفضل او، برتر و گرامى تر است از نعمت فراوانى كه از غير او به تو برسد و تلخى نوميدى بهتر و ارزنده تر است از اينكه از مردم چيزى درخواست كنى!.


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  4. 2 کاربر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده.


  5. Top | #112

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.54
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض





    پرواپيشه و خشوع قلبى


    خاشعا قلبه


    ترجمه:

    قلب پرواپيشه، خاشع است.


    شرح:

    پيش از اين ذيل، عبارت خشوعا فى عباده رابطه ى خشوع با عبادت شرح داده شد.


    در اينجا بحث از خشوع قلب است كه به جوارح در روند فضيلت انسانى و هماهنگى با كل جهان هستى، در برابر ذات اقدس احديت از سويى و در ارتباط با جامعه از سوى ديگر، نيز سرايت مى نمايد. اين خشوع يك مفهوم و خشوع در عبادت معنايى ديگر دارد. اين خشوع در يلى الخلق است و آن در يلى الرب و هر دو در معنا متحد ولى در كارآيى با هم تفاوت دارند.

    دانشمندان الهى و رهبران راستين جامعه، آنانند كه در مسير صفات حق حركت نموده، اجتماع را به اوصاف الهى رهبرى مى كنند، فلاسفه مى گويند:
    شان الموجودات كلها ان تعقل و تحصل صورا لتلك الذات يعنى ذات النفس الناطقه.: شان همه موجودات اين است كه در گام اول، معقول آدمى و از آن پس در ذات نفس ناطقه ى انسانى نقش گرفته و صور آنها در اين گنجينه ى وسيع به حال جمع الجمع درآيند.

    بنابراين، انسان مظهر تام: علم الاسماء كلها و كل شى ء احصيناه فى امام مبين و جانشينى خدا و پادشاه زمين است كه از او، تعبير به انسان كامل، امام الكون و صاحب ولايت تكوينيه، الهيه ى مطلقه، مى شود از اينرو، انسان را نوعى شانيت است كه عالم بر همه ى اشياء مى گردد و همه ى اشياء را نوعى شانيت ديگرى است كه معلوم انسانى بشوند، پس اگر انسان بذاته حائز حقايق همه ى اشياء شود، ممكن به نظر مى رسد.
    پس همه ى اشياء معقول آدمى است و در گنجينه ى وجود او جاى مى گيرند و هر يك به نوبه ى خود، در برابر ذات اقدس الهى، خشوع تكوينى دارند و قلب انسان كه حاوى همه ى اشياء است، علاوه بر خشوع خود، خشوع اينها را نيز واجد است و اينكه مى گويند: قلب المومن عرش الله، تعبير لطيف و جالبى است به اين معنا كه قلب مومن مرآت و آئينه ى تمام موجودات است و آنچه در وجود موجودات، تبلور دارد، همان خشوع تكوينى است و قلب مومن نمايانگر آنها مى باشد و جمله ى اتقوا فراسه المومن فانه ينظر بنور الله.: مواظب هوشيارى مومن باشيد، زيرا او به نور الهى همه چيز را مى نگرد، گوياى همين معناست.
    امام صادق عليه السلام فرمود: ان المومن يخشع له كل شى ء حتى هو ام الارض و سباعها و طير السماء. بى گمان هر چيز حتى حشرات زمين، درندگان و پرندگان آسمان، براى مومن خشوع و فروتنى دارند.
    كوتاه سخن اينكه مومن، با اين مقام والايى كه دارد خشوع قلبى خود را در روند اجتماعى به كار مى گيرد و ديد او درباره ى خلق الله به گونه اى است كه جز صفات پسنديده مانند: رحم، دلسوزى، عاطفه، تواضع، امداد و ديگر صفات حميده، از او بروز نمى كند.




    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  6. 2 کاربر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده.


  7. Top | #113

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.54
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    سيد محمد باقر قزوينى و خشوع قلبى

    در حالات مرحوم سيد محمد باقر قزوينى رحمه الله عليه نقل كرده اند، كه قبل از دو سال، از وقوع طاعون در عراق، خبر داد و گفت: اين مرض در فلان وقت پيدا مى شود و شيوع آن به حدى است كه تمام عراق را در بر مى گيرد و اضافه نمود كه من آخرين كسى هستم كه به اين مرض، از دنيا مى روم! علت اين پيشگويى را از او پرسيدند فرمود: جدم اميرالمومنين عليه السلام در خواب، پيش از وقوع اين حادثه به من خبر داد و فرمود: بك يختم يا ولدى: فرزندم اين مرض به تو پايان مى يابد.


    معظم له، داراى كرامات فراوان است. مادر اين عالم بزرگوار، خواهر سيد بحرالعلوم و يكى زنان فاضله ى مشهوره به تقواست وى گويد: آن زمانى كه سخت مريض بودم، برادرم "سيد بحرالعلوم" به عيادتم آمد و گفت: از اين كسالت ناراحت نباش كه به همين زودى بهبود خواهى يافت و به آن چيز كه من آرزوى آن دارم و به آن نمى رسم، نائل خواهى شد، گفتم: آن چيست؟ گفت: آرزو دارم شيخ حسين نجف، بر جنازه ام نماز بخواند، اما آرزويم برآورده نمى شود، ولى او بر جنازه ى شما نماز مى خواند و همين هم شد، زيرا اين بانو، در طاعون عراق از دنيا رفت و مردم جهت تجهيز و تشييع جنازه ى وى اجتماع كردند و صدا به گريه و شيون بلند نمودند و شيخ حسين كه بر اثر پيرى و كسالت نمى توانست از منزل بيرون رود، با شنيدن صداى شيون مردم كه سطح شهر را فراگرفته بود، با زحمت، تا درب منزل آمد و از عابرين علت گريه و شيون مردم را پرسيد، گفتند: مادر سيد محمد باقر، از دنيا رفته است، وى گفت: مرا به جنازه ى وى برسانيد، سقايان او را به محل اجتماع مردم رساندند و بر جنازه ى آن بانوى معظمه نماز خواند.
    گفته اند: سيد محمد باقر رحمه الله عليه از اينكه كسى دست او را ببوسد، كراهت داشت و امتناع مى ورزيد، مردمى كه اين آرزو به دل داشتند، منتظر بودند چه وقتى سيد به زيارت مرقد مولا اميرالمومنين عليه السلام مشرف مى شود تا در آن زمان دست وى را ببوسند، چرا كه در آن وقت چنان خشوعى با ديدن مرقد آيت كبراى الهى به او دست مى داد كه از خود خبر نداشت و آنچنان در درياى نور الهى غرق مى شد كه هيچ چيز نمى توانست اين حالت را از او سلب كند از اينرو مردم به بوسيدن دست مبارك وى كه منتهاى آمال و آرزوى آنها بود، نايل مى شدند و تبرك مى جستند.




    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  8. 2 کاربر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده.


  9. Top | #114

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.54
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    در كار پرواپيشه دشوارى نيست

    سهلا امره



    ترجمه:

    يعنى در كارهاى پرواپيشه سختى و دشوارى وجود ندارد تكلف و خود به زحمت انداختن در امور معاش كه برانگيزنده ى دشواريهاست، در زندگى آنها راه ندارد.


    شرح:

    متقيان وسايل زندگانى را دور از هر نوع تشريفات و خالى از هر زرق و برق، تهيه نموده و به آن قناعت مى ورزند، چرا كه زندگى پر تشريفات جز سرمايه ى پر ارج عمر را به هدر دادن، چيزى در پى ندارد، بدين جهت با روحى سرشار از آرامش و دور از هر سردرگمى و بدون هيچگونه تكلف و در حد قناعت زندگى نموده، خود را به دنيا مشغول نمى كنند.


    اين چنين افراد همانگونه كه در نزد خدا محبوبند، خلق الله نيز آنها را دوست دارند و مقدمشان را گرامى مى دارند و به تعبير ديگر، سبك بارند، به اين معنا كه نه براى كسى دشوارى ايجاد مى كنند و نه به خاطر فردى خود را به زحمت مى اندازند.
    لا يتكلف لاحد و لا يكلف احدا.




    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  10. 2 کاربر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده.


  11. Top | #115

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.54
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    پرواپيشگان و كم خورى

    منزورا اكله


    واژه ها
    نزر نزرا و نزاره و نزوارا: التقليل من كل شى ء اندك و كم از هر چيز. منزور الكلام: كم سخن. منزور الاكل: كم خوراك اكل: تناول المطعم غذا خوردن. اكل: با دو ضمه، خوردنى. اكلها دائم: خوردنى آن، فراوان است.


    يك فرد پرواپيشه در خوردن غذا، زياده روى نمى كند "طعام او اندك است و در حد سد جوع اكتفا مى نمايد و يا خوردنى او قليل است و كم مصرف، از دنيا در حد كفاف قناعت نموده، از زياده روى مواد مصرفى اجتناب دارد".


    شرح:

    پرواپيشگان به اين علت، از پرخورى، پرهيز دارند كه اين پرخورى جز قساوت قلب و كسالت در عمل و بى توجهى و محروم ماندن، از تحرك و كوشش در امور لازم، چيزى در پى ندارد و از سويى از فوايد گرسنگى و سيره ى حسنه ى پيامبران و صالحان بهره اى برده نمى شود.


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  12. Top | #116

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.54
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    فوايد ده گانه گرسنگى

    غزالى در كتاب احياءالعلوم به فوايد ده گانه گرسنگى اشاره نموده و مى گويد:



    1. گرسنگى، دل را صفا مى دهد، بينايى را در وجود انسان زنده نگه مى دارد، آفت سير بودن "نه پرخورى" اين است كه بينايى را از قلب گرفته، از سرعت ادراك مى كاهد.


    قال لقمان لابنه: يا بنى اذا امتلات المعده، نامت الفكره و خرست الحكمه و قعدت الاعضاء عن العباده. لقمان به فرزندش گفت: فرزندم! زمانى كه معده از غذا انباشته گردد تفكر و انديشه به خواب رفته، دانش و حكمت، گنگ و اعضاء از قيام به عبادت، بازمى مانند.

    2. گرسنگى، قلب را رقت زا نموده و لذت مناجات را درك مى كند، چرا كه آدمى گاهى زبانش به ذكر مشغول ولكن از لذت ذكر و صفاى دل خبرى نيست، گو اينكه پرخورى، حجابى بين دل و زبان ايجاد مى كند.



    3. گرسنگى، انكسار و فروتنى را در قبال عظمت و قدرت قاهره ى پروردگار، در انسان به وجود آورده، آنچنان خود را ضعيف و ناتوان مى بيند كه جز تضرع به درگاه الهى، راهى در پيش خود نمى بيند از اينرو وقتى كه جبرئيل به حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد و خزائن دنيا را بر او عرضه كرد، فرمود:


    مرا به حال خود واگذار، من به دنيا نياز ندارم، بگذار روزى گرسنه باشم و روز ديگر سير، در آن روزى كه گرسنه باشم، زبان تضرع، به سوى خدا گشوده و از سوز دل بنالم و از او مدد بگيرم و روزى كه سير باشم، خدا را حمد كنم و او را ستايش نمايم، مرا با خزاين دنيا چه كار؟

    جبرئيل گفت: رمز موفقيتها در همين است، پس به هر خيرى موفق خواهيد بود.

    4. گرسنگى يادآور حال فقرا و ناداران است، چرا كه انسان خود را با ديگران مقايسه مى كند، حال خود را با غير لحاظ نموده و با گرسنه ماندن، حس مواسات، همدردى و مهربانى در انسان تقويت مى شود.


    يوسف صديق در بيشتر اوقات، گرسنه بود به او گفتند: خزاين زمين در اختيار توست گرسنه بودن چرا؟ فرمود: اخاف ان اشبع فانسى الجائع.، مى ترسم سير بمانم و انسان گرسنه را فراموش كنم.

    5. گرسنگى يادآور تشنگى و گرسنگى روز قيامت است، سزاوار نيست كه آدمى از آينده ى خود بى خبر باشد.
    در روايت آمده است، كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اكثر الناس شبعا اكثرهم جوعا يوم القيامه مردمانى كه در دنيا از گرسنگى، بى خبر و هميشه سيرند، در روز قيامت گرسنه اند. شهوت شكنى است، زيرا انسان بر اثر گرسنگى، بر نفس سركش تسلط يافته و او را مهار مى كند و شهواتش را در هم مى كوبد.


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  13. Top | #117

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.54
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض






    6. بزرگترين فايده ى گرسنگى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ان الشيطان ليجرى من آدم مجرى الدم فى العروق فضيقوا مجاريه بالجوع: شيطان نفس، مانند خون در عروق و رگهاى فرزند آدم، در حركت است اگر خواهيد از تسلط شيطان درامان بمانيد، راههاى ورودى آن را با گرسنگى ببنديد به اين معنا كه سير بودن موجب تهاجم شهوات است و گرسنگى نيروى تدافعى است كه اين هجوم را درهم مى شكند.


    7. گرسنگى، خواب را كاهش داده، بيدارى را مداومت مى دهد، گو اينكه سير بودن و از آن بدتر پرخورى آفتى است، خواب افزا و همين بس كه انسان از شب زنده دارى و تهجد، بازمانده گوهر گرانبهاى عمر كه چيزى جاى گزين آن نيست، به رايگان از دست داده و از تهيه ى وسايل روز قيامت بازمى ماند.



    8. گرسنگى، انسان را در راه عبادت قرار داده، از مشاغل دست و پاگير تهيه ى غذا مى كاهد، زيرا در تهيه ى و تدارك خوراكى و طعام، صرف مقدارى از عمر لازم است كه فراغت دل را از آدمى سلب مى كند.



    9. گرسنه بودن موجب صحت بدن و دورى از امراض خواهد بود.


    امام صادق عليه السلام فرمود: تعدادى مردم بر اثر پرخورى از دنيا مى روند، اگر به آنها گفته شود علت مرگ شما چه بود؟ گويند بر اثر پرخورى، سريعا مرگ به سراغ ما آمد و از دنيا رخت بربستيم.
    از سقراط حكيم، علت كم خوردنش را پرسيدند، گفت:
    ان الاكل للحياه و ليس الحياه للاكل.: خوردن براى زندگى و ادامه ى حيات است و نه حيات و زندگى براى خوردن و تن پرورى.

    10. كم خورى و كم مصرفى آدمى از اسباب موفقيت او به ارتزاق حلال است، چرا كه به اندك غذا و خوراكى اكتفا نموده از بازتاب تن پرورى و لذت جويى در طعام كه همانا چشم دوختن به دارايى مردم است محفوظ مانده و به حرام دست دراز نمى كند .


    مومنان واقعى، رهنمودهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و جانشينان معصومش را در دنياى پرجنجال و زد و خورد، نصب العين قرار داده، دستورات حيات بخش آن بزرگواران را مو به مو اجرا مى كنند تا به سعادت دارين نيل يابند .




    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  14. Top | #118

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.54
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    پرواپيشه و ديندارى

    حريزا دينه


    پرواپيشه دين خود را در جاى استوار و پناهگاه محكم قرار داده، تا از دستبرد تشكيك كنندگان محفوظ بماند، خواه در عقيده باشد و يا در عمل.


    شرح:

    پرواپيشگان در عقيده چنان استوارند كه شبهه ها و وسوسه ها "هر اندازه كه باشند" در آنان كمتر اثرى نخواهند گذارد، چرا كه ايمان او به حد يقين كامل رسيده است و شبهه پذير نخواهد بود و اگر زمانى شيطان صفتان بى ايمان، با القاى شبهات، ايمان او را تهديد كنند به مقابله برخاسته و با سلاح برهان، شبهات خصم را دفع نموده همچنان در پايگاه عقيده، ثابت قدم و استوار خواهد ماند.


    اما در مورد عمل، نيز با تمام توان مى كوشد، تا حركت منافى ايمان از او سر نزند. دروغ، سخن چينى، غيبت، شهادت زور، كتمان شهادت، ظلم، تندخويى و جز اينها در قاموس حيات پرواپيشگان واژه اى ندارد، تعهد به انجام واجبات و مستحبات و ترك محرمات و مكروهات، ويژه برنامه ى آنان مى باشد و اساسا در نظام تشريع خللى ايجاد نمى كنند، زحمات پيامبران و مشعلداران هدايت، در گسترش نظم شريعت را ارج نهاده و حتى يك چشم به هم زدن، فرمانهاى الهى را تمرد نكرده و به مناهى دين نزديك نمى شوند، چرا كه سنت الهى در تشريع و احكام شريعت، همان سنت در تكوين است. همبستگى و تطابق اين دو خواست پروردگار مى باشد، مثلا ترتيب عليت و معلوليت در نظام تكوين، به گونه اى كه اختلاف بين اين دو موجب به هم خوردن نظم تكوين خواهد بود و عين همين مطلب، در تشريع نيز وجود دارد. از باب مثال، قطع رحم، علت كوتاهى عمر است در نظام تكوين و همين مبغوض خداوند است كه به آن نهى نموده و وصل، علت وفور رزق و طول عمر است كه خداوند به آن امر فرموده است، بنابراين، احكام تشريعى به دنبال نظام تكوين، روانه است و آن را تاييد مى كند و سرپيچى از نظام شريعت، در حقيقت مبارزه با نظم تكوين است كه به گونه اى برخورد خصمانه، با سلطنت مطلقه ى الهى، در مجموع نظام هستى خواهد داشت و اگر حريز به صفت مفعولى "محرز" باشد، به اين معناست كه مومن با اتكا به هدايت خاصه ى الهى، دينش محفوظ مانده، از هدايت عامه، به هدايت خاصه راه يافته و با اين موفقيت، خطرى متوجه ايمان او نمى شود، چرا كه رهبرى مقام امامت همان هدايت خاصه است و تا وصول به مقصد، انسان را همراهى مى كند.




    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  15. Top | #119

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.54
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض






    سفارش امام كاظم به صفوان جمال


    صفوان بن مهران اسدى كوفى، مكنى به ابومحمد، مشهور به جمال و موثق در حديث و گفتار، احاديثى را از امام صادق عليه السلام نقل نموده است. وى ايمانش را بر امام صادق عليه السلام عرضه نمود، امام به نشانه ى صحت ايمان وى، برايش دعا كرد، از محضر آن جناب در سفرهايى كه در خدمت او بود فراوان استفاده كرد و به همراه آن حضرت، به زيارت مرقد مولا اميرالمومنين عليه السلام مشرف گرديد و زيارت معروفه ى اميرالمومنين عليه السلام كه بزرگان، در كتابهاى زيارتى خود آن را نقل كرده، از آن حضرت آموخت. وى زيارت اربعين سيدالشهداء عليه السلام و زيارت وارث را نيز از امام صادق عليه السلام نقل كرده است.


    گويد: روزى به حضور ابوالحسن موسى بن جعفر، باب الحوائج عليه السلام الى الله شرفياب شدم، به من فرمود: صفوان هر چيزى از تو نيكو و پسنديده است، غير از يك عمل، عرض كردم آن كدام است؟ فرمود: شترانت را به اين مرد "هارون الرشيد" كرايه دادن، گفتم: فدايت شوم، به خدا قسم، اين عمل در جهت فساد و تبهكارى، لهو، صيد و تفريح حرام نبوده بلكه براى رفتن به مكه، شترانم را به او كرايه مى دهم. فرمود: آيا هارون قبل از حركت، تمام كرايه را به تو مى پردازد؟ گفتم: نه، مبلغى نزد او مى ماند و پس از بازگشت به من مى دهد. فرمود: آيا دوست ندارى او زنده بماند، تا پس از بازگشت كرايه ات را بدهد؟ گفتم: آرى دوست دارم، فرمود: هر كس بقاى او را دوست داشته باشد، بى ترديد در رديف اوست و هر كس با او باشد، جايش در آتش است، صفوان گويد: پس از شنيدن اين سخن تمام شترانم را فروختم و خود را از اين خطر نجات دادم، گزارشگران، ماجرا را به هارون گزارش كردند هارون مرا طلبيده گفت: شنيده ام شترانت را فروخته اى؟ گفتم: آرى، گفت: چرا؟ گفتم: من پير شده ام و غلامان كه سرپرستى شتران را به عهده دارند، درست به آنها رسيدگى نمى كنند، گفت: هيهات اين سخن براى من قابل قبول نيست، چرا كه مى دانم، اين عمل را به دستور اين مرد "موسى بن جعفر" انجام داده اى، گفتم، مرا با موسى بن جعفر چه كار؟ گفت: اين سخن را واگذار، اگر نه اين بود كه در گذشته با ما خوشرفتار بودى هر آينه تو را مى كشتم.
    صفوان به خاطر دين و ايمانش، از كار و كسبى گذشت كه نه تنها روند زندگيش به هم خورد بلكه خطر مرگ او را نيز در پى داشت بنابراين از هر چيزى كه در آن گمان به خطر افتادن دين وجود داشته باشد، بايد گذشت.
    مثلا مجالست با گمراهان و گمراه كنندگان، يكى از آن نمونه خطرها مى توان برشمرد، گو اينكه، خلط آميزش با عاصيان گمراه و راه زنان ايمان، گرچه در كوتاه مدت هم كه باشد سرنوشت تاريك و زيان خيزى در پى دارد كه بايد از آن اجتناب نمود.




    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  16. Top | #120

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.54
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض






    موعظه امام هادى به ابوهاشم جعفرى




    ابوهاشم جعفرى گفت: شنيدم از امام هادى عليه السلام، كه فرمود: چرا من تو را در جلسه ى عبدالرحمن بن يعقوب مى نگرم، گفت: او دايى من است، فرمود: او درباره ى خداوند متعال گفتار، نا به جا و بزرگى قائل است. او خداوند را به وصف ناگفتنى توصيف مى نمايد "گويا شخص از مجسمه يا مشبهه بوده است" اكنون اختيار با توست، يا مجالست او را اختيار كن و از ما كناره بگير و يا با ما باش و رفت و آمد با او ترك نما. او گفت در گفتار او بر من چه ضررى وجود دارد؟ اگر من به عقيده و گفتار او را قائل نباشم امام عليه السلام فرمود: آيا نمى ترسى، اگر عذابى كه بر او نازل شود شما را نيز فرابگيرد؟ آنگاه فرمود: آيا سرگذشت يكى از ياران حضرت موسى عليه السلام و پدرش كه جزو ياران فرعون بود، نشنيده اى؟ كه وقتى لشكريان فرعون با ياران موسى عليه السلام تلاقى نمودند، او به قصد موعظه و تنبه پدرش از لشكر موسى به سوى پدرش، در لشكر فرعون رفت، تا او را به سوى حضرت موسى راهنمايى كند، اما پدرش سخنان او نشنيد و همچنان به راه خود ادامه مى داد، وى با پدر تندى نموده او را از سخط الهى برحذر مى كرد، ناگهان عذاب الهى نازل شد و هر دو را در بر گرفت، حضرت موسى عليه السلام از جريان اطلاع يافت، فرمود: اين مرد در رحمت الهى است اما عقوبت الهى اگر بر كسانى فرود آمد، دفاعى بر آن كسى كه گناهكار نيست، اما در آن جمع حضور دارد، نخواهد بود.

    در اين روايت امام هادى عليه السلام، مجالست گمراهان را خطرى بزرگ دانسته و براى تنبه طرف خطاب سرگذشت صحابى حضرت موسى را با وى در ميان گذاشت، تا خود را در معرض عقوبت الهى قرار ندهد.
    اميرالمومنين عليه السلام در رهنمودى فرمود:
    فاذا حضرت بليه فاجعلوا اموالكم دون انفسكم و اذا نزلت نازله فاجعلوا انفسكم دون دينكم.: زمانى كه گرفتارى و سختى براى شما پيش آمد، دارائيتان را فداى خود كنيد و اگر مصيبتى بر شما نازل شود كه دينتان را در مخاطره قرار داده باشد، جان خود را فداى دينتان كنيد، چرا كه در بقاى دين بقاى آدمى است و در نابودى دين نابودى انسان است. كوتاه سخن اينكه حراست از ايمان و به حفاظت درآوردن آن، ضرورى حيات و از دست دادن ايمان، سرمايه ى عمر باختن است از اينرو در هر حال و در هر زمان و مكان و تحت هرگونه شرايط و به هر كيفيت بايد ايمان و دين را به وقايه كشيد، تا از هر خطر، چه قطعى و چه احتمالى محفوظ بماند.
    از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: اتقوا الواوات از واوها بترسيد، يعنى از هر عملى كه نخستين حرف آن واو است، مثل وصايت و وكالت و غيره، اجتناب كنيد، زيرا تصدى در اين امور خواه ناخواه دين را به خطر مى كشاند.
    ویرایش توسط صبور : 2013_07_15 در ساعت 10:49 AM


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










صفحه 12 از 20 نخستنخست ... 21011121314 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 04:37 PM