یعنی: چون پیامبر (ص) از دنیا رحلت فرمود، مسلمانان درباره خلافت او به چالش افتادند؛ به خدا سوگند هرگز فکر نمی کردم و به تصور نمی آمد که عرب بعد از پیامبر خدا (ص) رهبری و خلافت را از اهل بیت او دریغ دارند و در میان دیگران قرار دهند و این امر را از من دور سازند... دست بر روی هم گذاشتم تا آنکه دیدم گروهی از اسلام برگشته و خواهان نابودی دین محمد (ص) اند پس ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری ندهم به ناچار شاهد انهدام یا شکاف در اسلام شوم که مصیبت آن بر من سهمگین تر از انحراف در خلافت و حکومت بود.
با این وضع باید گفت: عدم جدیت در رواج مصحف، در راستای سیاستی بوده که حضرت در آن شرائط خاص اتخاذ کرده است.
اما مصاحف دیگران، گرچه در موردشان برخی نکات تفسیری و تأویلی نقل شده، اما نه این تفسیرها و تأویلها همچون مصحف حضرت علی (ع) گشترده بوده و نه شخص آنان در مقابل دستگاه خلافت، ادعا و انتقاد تندی داشته اند؛ از این رو دستگاه خلافت در برابر آنان و مصحف هایشان حساسیت تندی نشان نداد مگر بعد از توحید مصاحف، البته خلیفه دوم در مورد مصحف ابی؛ علیرغم اعتراف به اعلمیت وی در قرائت، ناخشنودی خود را نسبت به برخی از قرائات او ابراز کرده است، عمر گفته است: «اقضانا علی و اقرانا ابی، و انا لنترک اشیاء من قرائه ابی» (16) یعنی: عالم ترین ما در قضاوت علی (ع) و عالم ترین ما در قرائت ابی است ولی به جد ما چیزهایی از قرائت او را رها می کنیم.
علامه شوشتری (رحمه الله) پس از نقل سخن خلیفه دوم، نوشته است: «قلت و لابد انهم یترکون اشیاء من قرائته لم تکن علی اهواهم کما کانوا یترکون اشیاء من قضاء امیرالمومنین (ع) کذالک» (17) یعنی به نظر من آنان مواردی از قرائت ابی را ترک می کردند که بر طبق خواسته هایشان نبوده است چنان که مواردی از قضاوت های حضرت علی (ع) را که موافق با خواهش های آنان نبود ترک کردند.
از ابن عباس نقل شده است که عمر گفت: ما مواردی از قرائت اُبَی را ترک می کنیم و حال آنکه او می گوید: من قرائتی را که از پیامبر (ص) شنیده ام رها نمی کنم. «... و هو یقول: لا ادع شیئاً سمعته من رسول الله (ص») . (18)