. بالاخره انسان بايد يک سير داشته باشد. اگر در سير و سلوکش نداند به چه راهي مي رود، اين در جاهليت است، در گمراهي است.
و لذا فرموده اند: من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميته جاهليه. [1] چون آدم بايد بداند که از چه کسي تبعيت مي کند، دنبال چه کسي مي رود و از چه کسي پيروي مي کند، چه کسي الگوي کامل زندگي او [ صفحه 11] هست.... اين، شناختن امام زمان است.
لذا بايد انسان امام زمان خود را بشناسد. و اين شناسايي بر دو قسم است که اين يک داستان مفصل و جالبي دارد که نمي توانم الان به طور کامل توضيح بدهم، ولي اجمالا مي گويم:
يک نحوه شناسايي داريم که شناسايي عقلي و ذهني و شناسنامه اي است....
ايشان فرزند حضرت نرجس خاتون هستند. پدرشان حضرت امام حسن عسکري - عليه السلام - است. سال تولدشان 255 ه. ق است. محل تولدشان سامراست. غيبت صغرايشان تا سال 329 ه. ق بوده است. غيبت کبرايشان از آن وقت شروع شده. نواب معروفشان چهار نفر هستند و.... اينها را مي گويند شناسايي شناسنامه اي و شناسايي عقلي يا ذهني.
يک شناسايي ديگر هم داريم که فراتر از اين شناسايي است که اسم آن شناسايي را من در اينجا مي گذارم شناسايي قلبي، شناسايي معنوي. يک دريچه هم باز مي کنم که نگوييد: نسيه رد نشويد! خودت را مي شناسي يا نه؟!
بله مي شناسم، دو جور مي شناسم، يک شناسايي عقلي از خودم دارم، مي دانم که در چه سالي متولد شده ام، اسمم چيست، مادرم کيست، مادر بزرگم کيست، پدر بزرگم کيست، در چه شهري متولد شده ام، زنم که بوده، و.... اينها شناسايي شناسنامه اي است.
ولي يک شناسايي هم از خودم دارم که شناسايي شناسنامه اي نيست، عقلي نيست، فکري [ صفحه 12] نيست. خودم را مي شناسم، همراه خودم هستم، هيچ وقت از خودم غافل نيستم، احساس انانيت مي کنم، احساس خوديت مي کنم.
اين البته خيلي مفصل است. يک سرش به بحث امامت مي خورد و يک سرش به توحيد مي خورد که بهترين راه شناسايي خدا هم همين راه است که به آن مي گويند معرفت وجداني، معرفت فواد و قلب، که آيات قرآن هم به آن اشاره مي کند.