this topic is about before session. pardon me I had exam I came leat
گربه خروس و موش جوان
یک موش جوان برگشت پیش مادرش بعد از اینکه از سوراخ رفته بود بیرون
مادر من بر خوردکردم به دو حیوان عجیب.
یکی بود قشنگ و ظریف با خز مخملی ویک دم پر جنبش قشنگ ودیگری بود هیولای ترسناک با تکه هایی از پوست قرمزان زمان و سپس بیرون دادیک صدای وحشتناک درست همان زمان که من داشتم با اون که به نظر می امد مهربان است صحبت می کردم .
مادر موش گفت اوه پسرم هیولای شما بوده بی خطر .
اون پرنده ای بوده که داشته به شما هشدار می داده امااون یکی گربه ای است که به خون شما تشنه است کسی که دوست دارد بخورد تو در عرض یک دقیقه .