موارد وجوب آمدن فاء در جواب شرط
از درس قبل، معلوم شد كه هفت گونه كلمات براى فعل شرط شدن، صلاحيت ندارند:
1- ماضى معنوى(1)
2- فعلِ طلبى(2)
3- فعل جامد
4- فعل مقرون به حرفِ تنفيس
5- فعل مقرون به قد(3)
6- فعل مقرون به حروف نافيه «ما، لَنْ، اِنْ» نه دو حرف «لَمْ» و «لا»
7- جمله اسميّه.
اينك گفته مىشود اگر يكى از موارد هفتگانه جوابِ شرط شوند، واجب است با فاء بيايند.
پس هر جمله جوابِ شرطى كه شرط شدن آن جايز نباشد جواب شدنِ آن جايز است. مشروط به آن كه با «فاء» بيايد؛ به عبارت ديگر مى توان گفت: جمله هاى جزا اگر صلاحيّت شرط شدن نداشته باشند، واجب است با فاء بيايند.
جمله هاى هفتگانه فاقد صلاحيّت به سه گروه تقسيم مى شوند:
الف: آن كه ذاتاً فاقد صلاحيّت است و آن جمله اسميّه، جمله طلبيّه، ماضى معنوى و جمله اى است كه فعلش جامد است.
ب: آن كه به خاطر وجود سه حرفِ نفى (ما، لَنْ، اِنْ) در اوّلِ فعلِ جواب، فاقد صلاحيت است.
ج: آن كه به خاطر وجود سه حرفِ اثبات (قَدْ، سينْ، سَوْفَ) در اوّلِ فعلِ جواب، فاقد صلاحيت است.
جمله اسميّه مثل «اِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ»(4)
جمله «هُوَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ» اسميّه است و با فاء آمده زيرا «هُوَ» مبتدا «قَديرٌ» خبرش «عَلى كُلِّ» متعلّق به «قديرٌ» است.
جمله طلبيّه(5) مثل «اِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونى»(6). «اِتَّبِعُونى» جوابِ شرط و فعل امر است با فاء آمده.(7)
ماضى معنوى مثل «اِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ»(8) و بعضى مثل شاطبى گفته اند جمله جواب (صَدَقَتْ) به اضمارِ «قَدْ» است.(9)
فعل جامد مثل «اِنْ تَرَنِ اَنَا اَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَوَلَداً فَعَسى رَبّى...»(10) كلمه «عَسى» فعل جامد است و جوابِ شرط شده.
1. «ماضى معنوى» در ص 257 توضيح داده شد.
2. فعل طلبى شامل امر، نهى، دعا (اگر چه به صيغه خبر باشد) استفهام، عرض، تحضيض، تمنّى و ترجّى مى باشد.
3. «قد» چه لفظى يا تقديرى باشد، حكمش يك سان است.
4. انعام (6) آيه 17: اگر نيكى به تو برساند پس او بر هر چيزى توانا است.
5. ازجمله طلبيّه مثالِ امر ذكر شد، بقيّه مثالهاى طلب مانند امر است وذكر همه سبب طول كلام مى شود.
6. آل عمران (3) آيه 31: اگر شما خدا را دوست مى داريد، پس مرا پيروى كنيد.
7. گاهى طلب با جمله اسميّه جمع مىشود مثل «وَاِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَاالَّذى يَنْصُرْكُمْ مِنْ بَعْدِهِ» آل عمران (3) آيه 160 كه جمله «مَنْ ذَاالَّذى يَنْصُرْكُمْ» اسميّه و طلبيّه است.
اسميّه به خاطر آن كه «مَنْ» اسم است و مبتدا و طلبيّه به خاطر معناى استفهام. «ذا» اسم اشاره خبرش، «اَلَّذى» صفت يا عطفِ بيان براى «ذا» و جمله، جوابِ شرط مى باشد.
8. يوسف (12) آيه 26: اگر پيراهن او (يوسف«ع») از جلو شكافته شده پس زليخا راست مى گويد.
9. اگر به اضمار «قد» باشد از دو جهت به فاء نياز دارد: از جهت ماضى معنوى بودن و از جهت تقديرِ «قد».
10. كهف (18) آيه 39 و 40: اگر ببينى كه من از نظر مال و فرزند، كمتر از تو هستم پس اميد است پروردگارم ... .