پرورش يافته ي بوستان علوي
أنت يا جعفر فوق المدح و المدح عناء انما الأشراف أرض و لهم أنت سماء (1)
و مگر مي شود تو را ستود؟ ... تو که همچون آسماني، در برابر بزرگاني که چون زمين اند!
مسندنشينان خلافت؛ آن گاه که لب به سخن ميگشايي ، مي فهمند که پيراهن پوسيده که بر تن کرده اند، پيراهن اسلام نيست؛ چرا که تو بنيانگذار نهضتي عظيم و بزرگي و وجودت چشمه سار فضل و دانشت محل فيض چهارهزار اسلام نيست؛ چرا که تو بنيانگذار نهضتي عظيم و بزرگي و وجودت چشمه سار فضل و دانشت محل فيض چهارهزار درخت طوبي! تو که اگر پدرت، باقرالعلوم عليه السلام، علم را شکافت ، تو نورش را به سراسر عالم پراکندي؛ آن گاه که ابوحنيفه در مکتبت زانو زد و جويبار دانشش را تو وام گرفت و مس وجود جابر بن حيان در نزد تو به کيميا بدل شد و توحيد مفضل سراسر جهان را در نورديد، تو نور علم را به سراسر عالم پراکندي؛آن گاه که شاگردانت هر يک در محفل انسي درختي را که تو کاشته بودي بارورتر کردند با آنچه از تو آموخته بودند...