زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.
انسان گرفتار روزمرگی با مرگ خلاقیت مواجه است. تکرار مکررات و پیاده سازی کارهای هر روزه مانعی برای بروز ایدههای نو خواهد شد و کسی که توانایی آفرینش را از دست بدهد به افسردگی و تنهایی دچار میشود.
کمتر کسی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم یعنی زمانی که انقلاب صنعتی با اختراع ماشین بخار خود را به دنیا نشان داد تصور میکرد این انقلاب تا این حد بر ریزترین ابعاد زندگی بشر تأثیرگذار شود. این انقلاب به مرزهای انگلستان و اروپا محدود نشد و مناطق دیگر جهان با سودای پیشرفت شروع به تقلید و رهروی از غرب کردند.
بر اساس یک اصل کلی هر اقدامی فارغ از بدی یا خوبی اثراتی به همراه دارد. انقلاب صنعتی نیز از این اصل جدا نماند و آثار مخرب آن به دنبال اثرات مثبتش خود نمایی کرد. از دیدگاه جامعه شناسی یکی از آثار منفی صنعتی شدن زندگی انسانها روزمرگی است.
کارشناسان از نشانههای روزمرگی را فردگرایی و تنهایی میشمرند، بلایی که امروزه گریبان گیر زندگی مردم غرب است. اتکای بیش از حد به نیروی فردی و از طرفی دیگر وجود رقابت شدید برای زنده ماندن و گرفتن فرصتهای برتر از دلایل این پدیده دانسته شده است. فردی که در جامعه مدرن فعالیت میکند باید طبق شرایط خاص اجتماعی که عمو ما تحمیلی هستند برای بقا تلاش کند.
طلاق این پدیده شوم را میتوان از جهتی، نتیجه روزمرگی دانست. انسان گرفتار روزمرگی به صورتی شدید به دنبال تنوع طلبی است. یعنی برای معنی دهی به زندگی از بیرون دست به اقدام میزند. زندگی شخصی را به امید درمان مورد هجمه قرار میدهد غافل از اینکه این تغییر، موقتی بوده و ضربههای این تصمیم سنگین و سهمگین خواهد بود