اينک با آياتي از قرآن کريم آشنا مي شويم که وقوع رجعت را در ميان امتهاي پيشين اثبات مي کند. هنگامي که وقوع رجعت در ميان امتهاي پيشين ثابت شود، اثبات امکان و لزوم وقوع آن در امت اسلامي نيز ثابت مي شود، زيرا بهترين دليل بر امکان چيزي وقوع آن است.

1- «ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون.» [10] .
آنگاه شما را پس از مرگتان برانگيختيم تا شايد سپاسگزار باشيد.

اين آيه در مورد هفتاد نفر از برگزيدگان قوم حضرت موسي (ع) است که حضرت موسي آن را از ميان قوم خود برگزيد و با خود به طور سينا برد تا بر جريان مکالمه اش با خدا و گرفتن الواح از جانب خدا شاهد باشند، و در نتيجه بني اسرائيل صدور الواح را از جانب خدا تکذيب نکنند. چون به «طور» رسيدند و مکالمه حضرت موسي را با خدا مشاهده کردند گفتند: «اي موسي، ما به تو ايمان نمي آوريم مگر اينکه خداوند را آشکارا به ما بنماياني.»
هر چه حضرت موسي آنها را از اين خواسته جاهلانه منع نمود، آنها بر خواهش خود اصرار ورزيدند تا سرانجام صاعقه آمد و همه آنها را نابود کرد.
حضرت موسي عرضه داشت: بار پروردگارا! اگر اين هفتاد نفر زنده نشوند، من چگونه به سوي قوم خود بروم؟ آنها مرا به قتل اينها متهم خواهند کرد.
خداوند بر او منت نهاد و آنها را زنده کرد و همراه حضرت موسي به سوي خانه و کاشانه خود بازگشتند.

در مورد سرگذشت اين هفتاد نفر هيچ اختلافي نيست، و صريح قرآن است که آنها بر اثر صاعقه جان سپردند، و به درخواست حضرت موسي از نو زنده شدند، که معناي «رجعت» چيزي جز زنده شدن پس از مرگ نيست.
چنانکه امير المؤمنين (ع) نيز در روايتي [ صفحه 261] به استناد آيات، در مورد مسئله رجعت استدلال نموده اند. [11] .

2- «و اذ قتلتم نفسا فادارتم فيها و الله مخرج ما کنتم تکتمون. فقلنا اضربوه ببعضها کذلک يحيي الله الموتي و يريکم آياته لعلکم تعقلون.» [12] . «به ياد آوريد هنگامي را که فردي را به قتل رسانديد. سپس درباره قاتل او به نزاع پرداختيد، و خداوند آنچه را که مخفي مي کرديد آشکار مي سازد. پس گفتيم که قسمتي از گاو را به مقتول بزنيد (تا زنده شود و قاتل خود را معرفي کند) خداوند اين گونه مردگان را زنده مي کند و آيات خود را به شما نشان مي دهد، شايد عقل خود را به کار بريد.»

اين آيات پيرامون حادثه قتلي است که در بني اسرائيل روي داد و به امر خدا گاوي ذبح گرديد و قسمتي از بدن گاو به مقتول زده شد و مقتول زنده شد و قاتل خود را معرفي کرد.
داستان از اين قرار است: در ميان بني اسرائيل پير مردي بود که ثروتي سرشار و نعمتي بي شمار و پسري يگانه داشت که پس از مرگ پدر همه آن ثروت به او منتقل مي شد اما عموزادگانش که تهيدست بودند بر او حسد کردند و او را به قتل رسانيدند و جسدش را در محله قومي ديگر انداختند پيکار به محضر حضرت موسي (ع) کشيده شد تا در ميان آنها داوري کند. حضرت موسي (ع) به وحي خدا فرمود تا ماده گاوي ذبح کنند و زبان آن گاو را بر تن مقتول بزنند تا زنده گردد و قاتل خود را معرفي کند. هر گاو ماده اي را که ذبح مي کردند کفايت مي کرد، ولي با پرسشهاي بيجا کار خود را دشوار ساختند و در هر بار نشانه هايي گفته شد که آن نشانه فقط با يک گاو تطبيق نمود که از آن کودکي يتيم بود. ناگزير آن را به قيمت بسيار گزافي خريدند و سر بريدند و قسمتي از بدن گاو را به بدن مقتول زدند. او با قدرت الهي زنده شد و گفت:
اي پيامبر خدا! مرا [ صفحه 262] پسر عمويم به قتل رسانيده است، نه آنهايي که به قتل متهم شده اند، و حضرت موسي امر فرمود: پسر عمويش را قصاص کردند.» [13] .

از امام حسن عسکري (ع) روايت شده که شخص مقتول 60 سال داشت، هنگامي که به اذن خدا زنده شد، خداي متعال 70 سال ديگر به او عمر داد و 130 سال عمر نمود. و تا پايان عمر از نشاط و تندرستي و سلامتي حواس برخوردار بود. [14] .

و نيز داستان معروف اصحاب کهف که در قرآن آمده دلالت بر همين امر دارد.

در دعاها و زيارات مأثوره نيز «رجعت» بيان شده است که از جمله آنها اين فراز از زيارت جامعه کبيره است: «معترف بکم مؤمن بايابکم، مصدق برجعتکم منتظر لامرکم مرتقب لدولتکم.» [15] . «به شما ايمان دارم، بازگشت شما را باور دارم، رجعت شما را تصديق مي کنم، امر شما را انتظار مي کشم، دولت شما را چشم به راهم.» [16] .

بيش از صد کتاب پيرامون رجعت (کتاب مستقل يا بخشي از يک کتاب) از علما و دانشمندان شيعه نوشته شده است که اهميت مساله رجعت در نظر شيعه را نشان مي دهد.


مطالب بالا از کتاب
يکصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان میباشد.
http://www.alemoon.ir/index.php/mahdi