انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 36

موضوع: مــعــارفــے از ســوره هاے قــرآن (ســوره ڪــهف)

Hybrid View

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.70
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    ظهور قدرت حق‌


    سرانجام، دوران استكبار و طغيان هر مغرور و متكبرى به پايان مى‌رسد و قهر خدا دامن او را مى‌گيرد، در آن روز براى او و ديگران آشكار مى‌شود كه نه مال و اولاد ياور واقعى آنان است و نه خود او مى‌تواند بر قهر خدا، غالب شود و معلوم مى‌گردد كه‌ قدرت و سلطنت فقط از آن خداست. در اين داستان نيز مدت بهره‌مندى ثروتمند مغرور و متكبر به سر رسيد و عذاب الهى باغ او را نابود ساخت و او صبحگاهان كه از خواب بيدار شد، ديد باغش نابود گشته و تمام زحمتهايش هدر رفته است. سرش به سنگ خورد و فرياد حسرت و ندامتش برخاست كه:

    «يا لَيْتَنى‌ لَمْ اشْرِكْ بِرَبّى‌ احَداً»
    اى كاش كسى را شريك پروردگارم قرار نداده بودم.

    بدين ترتيب، برايش معلوم شد كه مال و اولادى كه مايه اميد و تكيه‌گاه او بود، جُز سرابى بيش نبوده و قدرت و حكومت و سلطنت فقط از آن خداست.

    «هُنا لِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقُّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً»
    در آنجا آشكار شد كه سلطنت فقط حق خداست و بهترين ثواب و عاقبت در نزد اوست.

    #ادامه: رويارويى دو جهان‌بينى‌

    1397/07/23
    21
    https://t.me/shahrenuraniquran
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  2. Top | #2

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.70
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان موسى و خضر (ع)


    «فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا اتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً, قالَ لَهُ مُوسى‌ هَلْ اتَّبِعُكَ عَلى‌ ان تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً, قالَ انَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِىَ صَبْراً, وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى‌ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً, قالَ سَتَجِدُنى‌ انْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا اعْصى‌ لَكَ امْراً, قالَ فَانِ اتَّبَعْتَنى‌ فَلا تَسْئَلْنى‌ عَنْ شَىْ‌ءٍ حَتّى‌ احْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً, فَانْطَلَقا حَتّى‌ اذا رَكِبا فِى السَّفينَةِ خَرَقَها قالَ أَخَرَقْتَها لِتُغْرِقَ اهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً امْراً, قالَ ألمْ اقُلْ انَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِىَ صَبْراً, قالَ لا تُؤاخِذْنى‌ بِما نَسيتُ وَ لا تُرْهِقْنى‌ مِنْ امْرى‌ عُسْراً(73_65)

    (در آنجا) بنده‌اى از بندگان ما را يافتند كه او را مشمول رحمت خود ساخته و از سوى خود علمى به او تعليم داده بوديم. موسى به او گفت آيا من از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده است‌ و مايه رشد و صلاح است به من بياموزى؟! گفت: تو هرگز نمى‌توانى با من شكيبايى كنى! و چگونه مى‌توانى در برابر چيزى كه از آن آگاه نيستى شكيبا باشى! (موسى) گفت: ان شاء اللَّه مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى مخالفت فرمان تو نخواهم كرد. (خضر) گفت: پس اگر مى‌خواهى بدنبال من بيايى، از هيچ چيز مپرس تا خودم (به موقع) آن را براى تو بازگو كنم. آن دو به راه افتادند تا اينكه سوار كشتى شدند و او كشتى را سوراخ كرد، (موسى) گفت آيا آن را سوراخ كردى كه اهلش را غرق كنى، راستى چه كار بدى انجام دادى؟! گفت: نگفتم تو هرگز نمى‌توانى با من شكيبايى كنى؟! (موسى) گفت مرا به خاطر اين فراموشكارى مؤاخذه مكن و بر من بخاطر اين امر سخت مگير.

    #ادامه دارد...

    1397/07/25
    21
    https://t.me/shahrenuraniquran
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  3. Top | #3

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.70
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان موسى و خضر (ع)


    فَانْطَلَقا حَتّى‌ اذالَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أقَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً, قالَ الَمْ اقُلْ لَكَ انَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِىَ صَبْراً, قالَ انْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَىْ‌ءٍ بَعْدَها فَلا تُصاحِبْنى‌ قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنّى‌ عُذْراً, فَانْطَلَقا حَتّى‌ اذا اتَيا اهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما اهْلَها فَأَبَوْا انْ يُضَيِّفُو هُما فَوَجَدا فيها جِداراً يُريدُ انْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ اجْراً, قالَ هذا فِراقُ بَيْنى‌ وَ بَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْويلِ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً, امَّا السَّفينَةُ فَكانَتْ لِمَساكينَ يَعْمَلُونَ فِى الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ انْ اعيبَها وَ كانَ وَرائَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفينَةٍ غَصْباً, وَ امَّا الْغُلامُ فَكانَ ابَواهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشينا انْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً, فَأَرَدْنا انْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكوةً وَ اقْرَبَ رُحْماً, وَ امَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ فِى الْمَدينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ ابُوهُما صالِحاً فَارادَ رَبُّكَ انْ يَبْلُغا اشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا كَنْزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ امْرى‌ ذلِكَ تَأْويلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً(82_74)»

    باز به راه خود ادامه دادند تا اينكه نوجوانى را ديدند و او آن نوجوان را كشت! (موسى) گفت: آيا انسان پاكى را بى‌آنكه قتلى كرده باشد كشتى؟! براستى كار منكر و زشتى انجام دادى. (باز آن مردم عالم) گفت: به تو نگفتم تو هرگز توانايى ندارى با من شكيبايى كنى؟! موسى گفت: اگر بعد از اين از تو درباره چيزى سؤال كردم، ديگر با من مصاحبت نكن؛ چرا كه از ناحيه من، تو به عذر رسيده‌اى. (مقصود اين است كه تو در حد معذور بودن با من مماشات كردى) باز به راه خود ادامه دادند تا به قريه‌اى رسيدند. از آنها خواستند كه به آنها غذا دهند ولى آنها از ميهمان كردن آنان خوددارى كردند (با اين حال) آنها در آنجا ديوارى يافتند كه مى‌خواست فرو ريزد (آن مرد عالم) آن ديوار را برپاداشت. (موسى) گفت: كاش مى‌خواستى در برابر اين كار مزدى بگيرى. او گفت: اينك وقت جدايى من و تو فرا رسيده است؛ اما اكنون راز آنچه را كه نتوانستى در برابر آن صبر كنى، براى تو بازگو مى‌كنم. امّا آن كشتى متعلّق به گروهى از مستمندان بود كه با آن در دريا كار مى‌كردند و من خواستم آن را معيوب كنم (چرا كه) پشت سر آنها پادشاهى ستمگر بود كه هر كشتى را از روى غصب مى‌گرفت. و امّا آن نوجوان، پدر و مادرش با ايمان بودند، نخواستيم او آنها را به طغيان و كفر وا دارد و ما اراده كرديم كه پروردگارشان فرزند پاكتر و پرمحبت‌ترى به جاى او به آنها بدهد و اما آن ديوار، متعلّق به دو نوجوان يتيم در آن شهر بود، و زير آن گنجى متعلّق به آنها وجود داشت و پدرشان مرد صالحى بود، پروردگار تو مى‌خواست آنها به حدّ بلوغ برسند و گنجشان را استخراج كنند، اين رحمتى از پروردگارت بود، من به دستور خورد اين كار را نكردم و اين بود سرّ كارهايى كه توانايى شكيبايى در برابر آنها را نداشتى.

    #در_ادامه: حضرت موسى(علیه السلام) در جستجوى معلّم بزرگ‌

    1397/07/26
    21
    https://t.me/shahrenuraniquran
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  4. Top | #4

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.70
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    ادب شاگرد و استاد

    #چهارم اينكه، بطور رسمى خود را شاگرد او خواند.
    #پنجم اينكه، علم او را ستوده، به مبدأ نامعلوم نسبت داد، و به اسم و صفت معيّنش نكرد، بلكه گفت: «از آنچه تعليم داده شده‌اى» و نگفت «از آنچه مى‌دانى».
    #ششم اينكه، علم او را به صفت «رشد» مدح كرد و فهماند كه علم او رشد است (نه جهل مركب و ضلالت).
    #هفتم اينكه، آنچه را كه خضر به او تعليم مى‌دهد، پاره‌اى از علم خضر خواند نه همه آن و گفت: «پاره‌اى از آنچه تعليم داده شدى، مرا تعليم دهى» و نگفت «آنچه تعليم داده شدى به من ياد بده».
    #هشتم اينكه، دستورات خضر را امر او ناميد و خود را در صورت مخالفت، عاصى و نافرمان او خواند و به اين وسيله شأن استاد خود را بالا برد.
    #نهم اينكه، وعده‌اى كه داد، وعده صريح نبود و نگفت: من صبر مى‌كنم، بلكه گفت: ان‌شاءاللَّه مرا صابر خواهى يافت و نيز نسبت به خدا رعايت ادب نموده، ان شاءاللَّه آورد.

    #ادامه دارد...
    1397/07/30
    21
    https://t.me/shahrenuraniquran
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  5. Top | #5

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.70
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    ادب شاگرد و استاد

    حضرت خضر عليه‌السلام نيز ادب را رعايت نموده، #اول آنكه با صراحت او را ردّ نكرد، بلكه‌ بطور اشاره، گفت: تو توانايى تحمّل ديدن كارهاى مرا ندارى.
    #دوم آنكه وقتى موسى (ع) وعده داد كه مخالفت نكند، امر به پيروى نكرد و نگفت: «خيلى خوب بيا» بلكه او را آزاد گذاشت تا اگر خواست بيايد و فرمود: «فَانِ اتَّبَعْنى‌» اگر مرا پيروى كردى.
    #سوم آنكه بطور مطلق او را از سؤال نهى نكرد، بلكه نهى خود را منوط به پيروى كرد و گفت:
    «اگر بنا داشتى از من پيروى كنى نبايد از من چيزى بپرسى» تا بفهماند كه نهى‌اش صرف پيشنهاد نيست، بلكه پيروى او چنين اقتضا مى‌كند.»

    #در_ادامه: نكات تربيتى‌ 
    1397/08/01
    21
    https://t.me/shahrenuraniquran
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  6. Top | #6

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.70
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    نكات تربيتى‌


    الف- علم را بايد براى عمل آموخت:
    در اين داستان حضرت موسى (ع) به خضر (ع) مى‌گويد:

    «هَلْ اتَّبِعُكَ عَلى‌ انْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً»
    آيا من از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده است و مايه رشد و اصلاح است به من بياموزى.

    ب- در كارها نبايد عجله كرد:
    دليل اينكه حضرت خضر (ع) بعد از هر حادثه‌اى بدون درنگ رمزش را بيان نمى‌كرد، اين بود كه مى‌خواست به موسى بياموزد كه بسيارى از امور نياز به فرصت مناسب دارد، بخصوص كارهاى پر اهميّت
    «الْامُورُ مَرْهُونَةٌ بِاوْقاتِها»

    ج- چهره ظاهر و چهره باطن حوادث:
    داستان موسى و خضر به ما مى‌آموزد كه نبايد در مورد رويدادهاى ناخوشايند زندگى عجولانه قضاوت كرد؛ زيرا چه بسيار حوادثى كه ما آن را ناخوشايند مى‌پنداريم؛ امّا بعد معلوم مى‌شود كه از الطاف پنهانى الهى بوده است و توجّه به اين واقعيت باعث مى‌شود كه انسان با بروز حوادث ناگوار، فورى نااميد نشود.

    #در_ادامه: اعتراف به واقعیت ها

    1397/08/02
    21
    https://t.me/shahrenuraniquran
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 07:25 AM