برخی از آیات، شفاعت را به طور مشروط ثابت می‏کند؛
نظیر آیه 26 سوره نجم که می‏فرماید: ... شفاعتشان هیچ سود ندهد، مگر از آن پس که خدا برای هر که خواهد رخصت دهد و خشنود باشد.

وقتی این آیه را بر آیه پیشین عطف کنیم و آن دو را در یک جمله قرار دهیم، نتیجه آن چنین می‏شود که خدا پس از آن که اجازه شفاعت داد، آن را می‏پذیرد. البته لازم نیست که خداوند برای هر کدام از پیامبران خود، به نام یکایک افرادی که شفاعت درباره آنان را می‏پسندد اجازه ویژه ‏ای صادر کند، بلکه همین اندازه کافی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بداند که شفاعت جایز است و نه حرام. البته، در صورتی که شفاعت شونده از اهل کفر و الحاد به خدا نباشد و نه از برافروزندگان آتش جنگها و از کسانی که خون‏های بیگناهان را می‏ریزند و از آنان که به بندگان خدا ستم می‏کنند و ثروت و روزی آنها را به یغما می‏برند، بلکه شفاعت تنها در مورد کسانی صادق است که گناهان عادی و متداول را مرتکب می‏شوند؛

به بیانی دیگر مقصود از این که خدا اجازه شفاعت داده، آن است که به پیامبرش وحی کند من به تو اجازه دادم که برای هر کدام از افراد امت خودت که بخواهی و او نوع خاصی از گناهان را مرتکب شده باشد، شفاعت کنی. در این صورت، کار این گروه در دست پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است، و این کمترین چیزی است که در فردای قیامت خداوند به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) عطا می‏کند و او هم به نوبه خود برای هر کس که شایستگی شفاعت را داشته باشد انجام خواهد داد.

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمود: من شفاعتم را برای کسانی از امت خود ذخیره کردم که مرتکب گناهان کبیره شده باشند.

ما یقین داریم که شفاعت در اسلام ثابت شده است؛ ولی جزئیات آن را نمی‏دانیم و به هیچ نظریه‏ ای در این باره یقین نداریم. در عین حال، ایمان قاطع داریم که بهترین شفاعت کننده انسان عمل اوست و بهترین وسیله ‏ای که گناهکاران بدان متوسل می‏گردند توبه است؛ زیرا خدای تعالی کسی را که مخلصانه به رحمت او امیدوار باشد و شکسته بال به وجود و بخشش او روی آورد، ناامید نمی‏کند.


تفسیر کاشف