كرامتی از امام كاظم (علیه السلام)
امام كاظم (علیه السلام) از منی (نزدیك مكه) عبور می كرد، دید بانویی گریه می كند و چند كودك در اطراف او نیز گریه می كنند. امام (علیه السلام) نزدیك آن بانو رفت و علت گریه را پرسید، او گفت : من چند كودك یتیم دارم ، یك گاو داشتیم زندگی آنها را باشیر آن گاو تاءمین می كردم اكنون آن گاو مرده است . امام كاظم (علیه السلام) فرمود: آیا می خواهی آن گاو را زنده كنم . آن بانو گفت : آری ای بنده خدا! امام كاظم (علیه السلام) به كنار رفت دو ركعت نماز خواند، سپس دست دعا بلند كرد، و پس از دعا، برخاست و كنار جسد گاو آمد، فریاد كشید با چوبی به آن زد (یا با پای خود به آن زد) بی درنگ گاو برخاست وقتی كه آن بانو گاو را زنده دید، صیحه زد، و فریاد كشید و سوگند به خدای كعبه این آقا عیسی بن مریم (علیه السلام) است . مردم اجتماع كردند وقتی كه شلوغ شد آن حضرت بی آنكه آنها متوجه شوند از میان آنها رفت.