21 - ابن طلحه ، كمال الدين شافعى (متوفاى 654) راجع به حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام فرموده : بزرگترين منقبت و مزيّتى كه خدا به او عطا فرموده آن است كه : مهدى موعود از صلب او و متولد از اوست ، اينك عين عبارت كتاب :
((أَمّا اسْمُهُ (الْعَسْكَرى عليه السّلام ) الْحَسَنُ وَ كُنْيَتُهُ اَبُو مُحَمَّدٍ وَلَقَبُهُ الْخالِصُ وَأَمّا مَناقِبُهُ فَاعْلَمْ اَنَّ الْمَنْقَبَةَ الْعُلْيا وَالْمَزِيَّةَ الْكُبْرى الَّتِى خَصَّهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِها وَقَلّدَهُ فَرِيدَها... اِنَّ الْمَهْدِىَّ مُحَمَّداً نَسْلُهُ الْمَخْلُوقُ مِنْهُ وَوَلَدُهُ الْمُنْتَسَبُ اِلَيْهِ)).(مطالب السئول فى مناقب آل الرسول ، باب يازدهم ، ص 88.)
ايشان در باب دوازدهم كه در باره مهدى موعودعليه السّلام به طورمفصل سخن گفته و راجع به ولادت ،نسب ،تاريخ ولادت ،نام مادر، القابش و غيره چنين گفته است :
((فَاَمّا مُوْلِدُهُ فَبِسُرَّ مَنْ رَأَى فِى ثالِثٍ وَ عِشْرِينَ سَنَةَ ثَمانٍ وَخَمْسِينَ وَمأَتَيْنِ لِلْهِجْرَةِ وَاَمّا نَسَبَهُ اَباً وَاُمّاً فَاَبُوهُ الْحَسَنُ الْخالِصُ بْنُ عَلِي الْمُتَوكّلِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقانِعِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضا بْنِ مُوسىَ الْكاظِمِ بْنِ جَعْفَرٍ الْصّادِقِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْباقِرِ بْنِ عَلِيٍّ زَيْنِ الْعابِدِينَ بْنِ الْحُسَيْنِ الْزَّكِىِّ بْنِ عَلِيٍّ الْمُرْتَضى اَمْيرِ الْمُؤ مِنينَ وَ قَدْ تَقَدَّمَ ذِكْرُ ذلِكَ مُفَصَّلاً وَاُمُّهُ اُمُّ وَلَدٍ تُسْمّى صَيْقَل ... وَ أَمّا اِسْمُهُ فَمُحَمَّدٌ وَكُنْيَتُهُ اَبُو الْقاسِمِ وَلَقَبُهُ الْحُجَّةُ وَالْخَلَفُ الْصّالِحُ وَ قِيلَ الْمُنْتَظَرُ)).(همان مدرك ، باب دوازدهم ، ص 89.)
يعنى :
((ولادتش در بيست و سوم (على الظاهر منظورش 23 رمضان است چنانكه سيدمحسن امين در سير الائمه ، ج 5، ص 81 از او چنين نقل مى كند.) سال 258 هجرى ، در شهر سامرّا بوده امّا نسب او از طرف پدر و مادر: پدرش حسن خالص فرزند على متوكل ، پسر محمد قانع ، فرزند على الرضا، پسر موسى كاظم ، پسر جعفر صادق ، پسر محمد باقر، پسر على زين العابدين ، پسر حسين زكى پسر على مرتضى امير المؤ منين كه حالاتش به طور مفصل ياد شده است ، اما مادرش كنيزى به نام صيقل است ... و نام خودش محمَّد، كنيه اش ابوالقاسم ، لقبش حجّت و خلف صالح و به قولى منتظر مى باشد)).
ببينيد اين مورّخ معروف - كه از اساطين شافعيه است - چطور مانند يك شيعه با كلمات درخشان و نورانى ، حالات و نسب آن حضرت را ترسيم مى كند كه عقل حيران است و اين نشان مى دهد كه اين حقايق و واقعيات در عصر صاحب كتاب ، چقدر روشن و آشكار و مسلّم بوده كه يك مورّخ و محدّث شافعى پا در ركاب كرده و چنين مى گويد.
البته ابن طلحه بعد از گفتن اين سخنان و نقل احاديث مهدى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى گويد: اگر معترضى بگويد كه اين احاديث در باره مهدى صحيح و مورد اتّفاق است و صحيح و صريحند در اينكه مهدى از نسل فاطمه و رسول خداصلّى اللّه عليه و آله و سلّم و از عترت اوست و نامش نام آن حضرت است و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد و او از نسل عبدالمطلب و از سادات اهل بهشت است ، ولى اين روايت دلالت نمى كند كه او حتماً ابوالقاسم محمَّد بن حسن حجّت و خلف صالح است ؛ چون اولاد فاطمه زياد است و هر كه تا روز قيامت از نسل فاطمه به دنيا بيايد مى شود گفت از نسل او و از عترت طاهره و از اهل بيت است ، على هذا با همه اين دلايل باز دليل ديگرى احتياج است كه اثبات كند منظور از احاديث فوق ، همان مهدى موعود فوق است .
آن وقت ، صاحب كتاب ، شروع به جواب دادن كرده و در پنج يا شش صفحه اعتراض فوق را آورده و جواب داده كه منظور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم همان مهدى فرزند بلافصل امام حسن عسكرى عليه السّلام است ، خوانندگان را به مطالعه آن توصيه مى كنم .
ولى حيف كه اين دانشمند، مورّخ و محدّث شافعى ، دلايلى را كه ما در فصل سابق آورديم نياورده و به آنها استدلال نكرده است ؛ اگر يك دفعه مى فرمود كه در مقتل خوارزمى و در ارجح المطالب آمده كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به امام حسين عليه السّلام فرمود: ((... أَنْتَ اَبُو حُجَجِ تِسْعَةٍ تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ)) جواب كاملاً تمام و كافى بود و اعتراض معترض ، قطع مى گرديد.