رابطه حاکم و کارگزار با مردم
وَ اءَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لاَ تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعا ضَارِيا تَغْتَنِمُ اءَكْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا اءَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ. يَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ تُؤْتَى عَلَى اءَيْدِيهِمْ فِي الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ، فَاءَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَ صَفْحِكَ مِثْلِ الَّذِي تُحِبُّ وَ تَرْضَى اءَنْ يُعْطِيَكَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ، فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِي الْاءَمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلا كَ وَ قَدِ اسْتَكْفَاكَ اءَمْرَهُمْ، وَ ابْتَلاَكَ بِهِمْ.
وَ لاَ تَنْصِبَنَّ نَفْسَكَ لِحَرْبِ اللَّهِ، فَإِنَّهُ لاَ يَدَ لَكَ بِنِقْمَتِهِ، وَ لاَ غِنَى بِكَ عَنْ عَفْوِهِ، وَ رَحْمَتِهِ وَ لاَ تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْوٍ وَ لاَ تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ، وَ لاَ تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَةٍ وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَةً،
مهربانى به رعيت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ايشان را شعار دل خود ساز.
چونان حيوانى درنده مباش كه خوردنشان را غنيمت شمارى، زيرا آنان دو گروهند يا همكيشان تو هستند يا همانندان تو در آفرينش.
از آنها خطاها سر خواهد زد و علتهايى عارضشان خواهد شد و، بعمد يا خطا، لغزشهايى كنند، پس، از عفو و بخشايش خويش نصيبشان ده، همانگونه كه دوست دارى كه خداوند نيز از عفو و بخشايش خود تو را نصيب دهد.
زيرا تو برتر از آنها هستى و، آنكه تو را بر آن سرزمين ولايت داده، برتر از توست و خداوند برتر از كسى است كه تو را ولايت داده است. ساختن كارشان را از تو خواسته و تو را به آنها آزموده است .
اى مالك، خود را براى جنگ با خدا بسيج مكن كه تو را در برابر خشم او توانى نيست و از عفو و بخشايش او هرگز بى نياز نخواهى بود.
هرگاه كسى را بخشودى، از كرده خود پشيمان مشو و هرگاه كسى را عقوبت نمودى، از كرده خود شادمان مباش .
هرگز به خشمى، كه از آنت امكان رهايى هست، مشتاب