برای قدم نخست شما باید به این سوال پاسخ دهید:
سوال 1: شما فکر می کنید گزاره "الف" صادق است یا گزاره "ب"؟ به عبارت دیگر، فکر می کنید خدا وجود دارد یا خیر؟
پاسخ به سوال 1 مهم است، چرا که بطور کلی، همه انسان های جهان با توجه به پاسخی که به این سوال میدهند به دو قسم تقسیم می شوند (البته این تقسیم بندی می تواند بسیار دقیق تر و با شقوق بیشتری انجام شود ولی برای مبحث ما همین مقدار کافی است): انسان هایی که به خدا باور دارند (به بیان دیگر: خداباوران) و انسان های نامعتقد به خداوند(با بیان دیگر: بی¬خدایان).
اگر شما گزاره "الف" را انتخاب کرده اید یعنی در گروه "خداباوران" قرار گرفته اید و اگر گزاره "ب" را برگزیده اید در گروه "بی خدایان" قرار دارید و من در هر دو صورت می خواهم از پیگیری ادامه مطلب منصرف نشوید. کار ما هنوز تمام نشده است. چرا شما خداباورید و یا چرا بی خدا؟
حتماً شما هم با من موافقید که پاسخ به سوال 1 هر چند لازم است ولی کافی نیست. یعنی اگر کسی از شما سوال 1 را بپرسد و شما هر پاسخی به آن بدهید، جای پرسش دیگری (سوال2) باز است که به همان انداز? سوال 1 حائز اهمیت است. متاسفانه، بیشتر افراد دور و برمان پاسخی برای سوال 2 ندارند و به دلایل مختلف ـ اعم از دلایل روانی و غیر روانی که محل بحث آنها در این بخش نیست ـ
در طول زندگی خود از پاسخ به آن طفره می روند. اگر بخواهم بدون استفاده از اصطلاحات تخصصی این مطلب را بیان کنم باید بگویم پاسخ سوال 1 صرفاً یک ادعاست(یک تصور) و برای موجه بودن آن نیاز به دلیل (یک تصدیق) است. پس روشن شد هر انسانی، چه خداباور و چه بی خدا، بی نیاز از این مباحث نیست.