از آن چه گفته شد مي توان نتيجه گرفت که:
اولا: گريه فاطمه زهرا س به موجب فراقش از امام حسين ع نيست بلکه به موجب ياد آوري ستم ها و مصائبي است که بعد از حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ در حق امام حسين ـ عليه السلام ـ روا داشته شده و فاطمه ـ سلام الله عليها ـ هر چند با فرزندش امام حسين ـ عليه السلام ـ در بهشت برزخي به سر مي برد ولي به سبب اين که مصائب فرزندش را به ياد آورده و آن را ادراک مي نمايد، متأثر مي گردد و بر مصايب فرزندش اشک مي ريزد و اين گريه موجب آرامش خاطر حضرت زهرا مي گردد، لذا از گريه ايشان شايد درست نباشد که به شکنجه و عذاب تعبير شود.
ثانيا: همان طوري که اشاره شد اين که در برخي از روايات به گريه حضرت زهرا بر مصائب فرزندش امام حسين ـ عليه السلام ـ اشاره شده است، اين ناله ها يا مربوط است به زماني که حضرت ابا عبدالله ـ عليه السلام ـ هنوز شهيد نشده و يا مربوط است به زماني که حضرت شهيد شده ولي هنوز قيامت تحقق نيافته و يا مربوط است به صحراي محشر که حضرت زهرا وقتي آن وضع دلخراش فرزندش را مشاهده مي نمايد شيون و ناله مي کند و همه اهل محشر را مي گرياند و بر اساس برخي از روايات ناله حضرت در صحراي محشر براي دادخواهي است و از خداوند مي خواهد که در مورد قاتلان امام حسين ع داوري نمايد.
ثالثا: گريه فاطمه زهرا س در عالم برزخ و صحراي قيامت بر مصائب فرزندش حسين ع مي باشد نه به جهت فراق و دوري از ايشان و هيچ محذوري ندارد که حضرت زهرا س به دليل ياد آوري مصائب فرزندش اشک بريزد در حالي که فرزندش در کنارش باشد چنان که پيش از شهادت امام حسين ع نيز بر مصائب او اشک ريخته است.
منابع
[1]. ابن عساکر، ترجمه الحسين، مجمع احياء الثقافة الاسلامية، چاپ دوم، 1414ق، ص354؛ ينابيع المودة، ج3، ص95.
[2]. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، بيروت، موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403ق، ج45، ص225.
[3]. الاسفرايني، ابواسحاق، نور العين في مشهد الحسين، تونس، المنار، 1956، ص83؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج3، ص107.
[4]. شيخ صدوق، محمد بن بابويه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ارمغان طوبي، چاپ اول، 1382ش، ص496.
[5]. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار (حماسه حسيني)، تهران، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، 1381ش، ج17، ص111.
[6]. شوشتري، جعفر، خصائص الحسينيه، قم، نشر حاذق، چاپ هفتم، 1380ش، ص253.
[7]. شيخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص496، همان.
[8]. شيخ صدوق، محمد بن بابويه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص498.