دكتر حسام الدين آشنا استاد دانشگاه امام صادق در يادداشتي نوشت:
حدود ۲۰ سال پیش منزل ما خیابان ۱۷ شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و
جشنهای مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می رفتیم پیش نماز مسجد حاج آقایی بود بنام
شیخ هادی که امور مسجد از قبیل نماز جماعت، مراسم شبهای قدر، نماز عید و جشن نیمه شعبان
را برگزار میکرد اگر کسی می خواست دخترش را شوهر بدهد و یا برای پسرش زن بگیرد با شیخ
هادی مشورت میکرد و در آخرهم شیخ خطبه عقد را جاری میکرد، اگر کسی در محله فوت میکرد
شیخ هادی برای او نماز میت می خواند و کارهای بسیاردیگر ...
یک روز من برای خواندن نماز مغرب و عشاء راهی مسجد شدم و برای گرفتن وضو به طبقه پائین که
وضوخانه در آنجا واقع بود رفتم، منتظر خالی شدن دستشویی بودم که در این هین، در یکی از
دستشوییها باز شد و شیخ هادی از آن بیرون آمد با هم سلام و علیک کردیم و شیخ بدون اینکه وضو
بگیرد دستشویی را ترک کرد.