از جمله مهمترين مسائلى كه مذهب شيعه دوازده امامى را از ساير مذاهب ممتاز مى سازد، اعتقاد به دو ركن اساسى است:
ركن اول: امامت پس از پيامبر به نص ثابت مىشود.
ركن دوم: زمين ، هيچ گاه خالى از حجت و امام نخواهد بود. امام دوازدهم زنده است و تا آن زمان كه دنيا برقرار است ، حجت خدا هم خواهد بود.
دانشمندان شيعه در كتب علمى خويش به تحليل و تاييد و اثبات اين دو ركن پرداخته اند تا عصر امامت حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام همت بزرگان شيعه مصروف اثبات ركن اول گرديد و پس از ايشان، اثبات ركن دوم نيز به ركن اول افزدوه شد. و به اين ترتيب كتابها و رساله هاى مختلفى در موضوع امام عصر عليه السلام و غيبت ايشان تاليف شد. از جمله كتابهايى كه در آن عصر به رشته تحرير درآمده، كتاب (كمال الدين و تمام النعمة) شيخ صدوق است. با وجود اين كه وى اولين كسى نيست كه در اين موضوع دستبه تاليف زده است و ليكن كتاب وى از اولين كتابها و در عين حال مستندترين آنها در مساله غيبت است.
با آنكه مرحوم شيخ در زمان تاليف كتاب فقط107 سال از غيبت امام عصر عليه السلام را پشت سر نهاده بود. اما ادله ثبوت انبياء و اولياء و اشخاصى را در طول تاريخ آورده است تا غيبت و طول عمر آن حضرت بعيد از نظر ننمايد.
نام كتاب
در مصادرى كه فهرست تصنيفات شيعه در زمانى نزديك به عصر شيخ صدوق اند، همچون فهرست (نجاشى) و فهرست (شيخ) نامى از اين كتاب در مجموعه تاليفات شيخ نيامده و تنها رساله هاى متعدد غيبت و مباحثات شيخ باركن الدوله در آنها ذكر شده است.
و در مصادر بعد از آن عصر، نام كتاب با عنوان (كمالالدين و تمام النعمة) آمده است.
وجه تسميه اين كتاب آن است كه امامت در نظر شيخ كمال دين و كمال نعمت است و مرحوم شيخ در آخرين باب كتاب كه (نوادر) نام گرفته است ، در توصيف امامت مىگويد:
(بها كمل الدين و تمت النعمة)،
(با امامت دين كامل شد و نعمت را تمام گرديد).(1)
همو در روايتى از امام رضا عليه السلام نقل مىكند كه ايشان فرمود:
(امر الامامة من تمام الدين)
(امامت نشانه تماميت دين است)(2)
با توجه به گفتار حضرت رضا عليه السلام و عبارت شيخ صدوق ، همان عنوان (كمال الدين و تمام النعمة) براى كتاب صحيح است. لكن كتابشناس بزرگ معاصر مرحوم شيخ آقا بزرگ تهرانى در كتاب پرارج (الذريعة فى تصانيف الشيعه) نام اين كتاب را (اكمال الدين و اتمام النعمة) ذكر كرده است.(3) مرحوم صفايى خوانسارى نيز در كتاب خود (كشف الاستار عن وجوه الكتب و الاسفار) اين كتاب را به همين عنوان آورده است.(4) روشن است كه مرحوم خوانسارى به كلام (الذريعة) استناد كرده است.
مرحوم شيخ آقا بزرگ در فهرست كتابهايى كه نام آنها با كاف شروع مىشود نيز نام اين كتاب را آورده و در پى آن مىفرمايد: (ظاهر آن است كه نام كتاب (اكمال الدين و اتمام النعمة باشد)،(5) و دليل خاصى بر اين مدعا ندارد.
مؤلف كتاب
نويسنده اين كتاب ، ابوجعفر محمد بن على بن حسين بن موسى ابن بابويه، مشهور به شيخ صدوق است. وى به دعاى حضرت حجت عليه السلام به دنيا آمده است. مشايخ روايى قم چنين روايت مىكنند كه پدر شيخ صدوق دختر عموى خود را در نكاح داشت و از او فرزندى نياورده بود. وى نامه اى به حسين بن روح سلام الله عليه- نائب خاص امام عصر عليه السلام در غيبت صغرى - نگاشت، تا از حضرتش درخواست كند براى او فرزندانى دانشمند از خدا بخواهد.
پس از سه روز به وى خبر رسيد كه آن حضرت براى على بن حسين ، پدر شيخ صدوق دعا فرمودند و بزودى فرزندى مبارك براى وى متولد خواهد شد و از او اولاد متعدد خواهد بود.(6)
مرحوم شيخ خود به اين جريان مباهات و افتخار مىنمود.
بطور دقيق تاريخ تولد مرحوم شيخ روشن نيست. اما به قرائنى مىتوان گفت كه تولد وى پس از سال 305 ق بوده است. بعضى اين تاريخ را 311 ق گفتهاند. اما تاريخ وفات وى بدون هيچ اختلافى 381 ق نقل شده است.
وى از بزرگان و شيوخ روايت در عصر خويش و داراى تاليفات زيادى بوده است. بحث از وى و تاريخ حيات او، خود مقالى ديگر مىطلبد.
سبب تاليف كتاب
شيخ صدوق خود در مورد سبب تاليف اين كتاب مىگويد:
(آنچه كه مرا به نگاشتن اين كتاب واداشت اين بود كه هنگامى كه سفر زيارت حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام را به انجام رساندم، به نيشابور بازگشتم و د رآن شهر اقامت نمودم. اكثر شيعيانى را كه با من رفت و آمد داشتند در موضوع غيبت امام عصر متحير يافتم. در مورد قائم آل محمد بر ايشان شبهه رخنه كرده بود . آنها از راه تسليم، به راه قياس و راى عدول كرده بودند. پس تمام سعى خويش را در ارشاد آنها با اخبار رسيده از پيامبر و ائمه اطهار، به سوى راه حق و صواب مصروف داشتم.)
سپس وى جريان برخوردش با محمد بن صلت قمى نقل مىكند و مىگويد:
(وى روزى با من گفتگو مىكرد كه كلام مردى از بزرگان فلسفه و منطق در مورد حديث قائم عليه السلام به ميان آمد. اين امر موجب حيرت و شك وى در اين موضوع شده بود. پس بحث هايى در اثبات وجود امام و روايات غيبت ايشان از پيامبر و ائمه نقل نمودم، كه موجب اطمينان نفس وى گرديد. شك و شبه هاى كه در او رخنه كرده بود از قلب وى ناپديد گشت. اخبار صحيحى را كه بر او خواندم به گوش شنيد و آنها را به اطاعت و قبول و تسليم ، پذيرفت .
همو از من خواست كه در اين باره كتابى تصنيف كنم . پس درخواست او را اجابت نمودم و وعده كردم هر زمان كه توانستم به وطنم، رى بازگردم اين كار را خواهم كرد.
شبى خواب بر من غلبه كرد و چنين در خواب ديدم كه در مكه در حال طواف خانه خدا و در دور هفتم طواف كعبه در كنار حجرالاسود بودم بر آن دست مى ماليدم و آن را مى بوسيدم و مى گفتم: (امانتم را رساندم و پيمانم را وفا كردم ، تو شاهد بر وفاى من باش.)
ناگهان آقا صاحب الزمان عليه السلام را ايستاده بر درگاه كعبه يافتم. با فكرى مشغول و خاطرى پريشان به ايشان نزديك شدم. او از حالت چهره ام ، نهان جانم را دانست. بر وى سلام كردم ، پس جواب فرمود. سپس به من فرمود: (چرا كتابى در غيبت نمىنويسى تا تو را از اين غم برهاند؟) (پس گفتم: اى فرزند رسول خدا! مطالبى در غيبت نوشته ام. پس فرمود: آنها بر روش منظور نيستند. تو را امر مىكنم كه الان كتابى در موضوع غيبت تصنيف كنى و غيبتهاى انبياء خدا را در آن ذكر كنى. پس از آن حضرت گذشت و رفت . از خواب بيدار شدم و به دعا و گريه و زارى آن شب را به فجر رساندم ، صبح همان روز به قصد اطاعت امر ولى خدا و حجت وى ، شروع به تاليف اين كتاب نمودم.)(7)
شيخ صدوق در اين كتاب بخوبى از عهده امتثال و اطاعت امر ، برآمده است و حق مطلب را بخوبى ادا نموده است.
تاريخ تاليف كتاب
ابن بابويه در سال 352 ق قصد سفر از رى نمود. وى با كسب اجازه از ركن الدوله، امير رى در رجب همان سال راهى مشهد گرديد.(8) در اين مسير، وى در ماه شعبان در نيشابور اقامت گزيد. بر اين اساس ، جمعى تاليف اين كتاب را در آن سال دانستهاند. لكن مرحوم شيخ در سفر ديگرى به سال367 ق به ماوراء النهر و مشهد مسافرت نمود. وى در روزهاى17 و 18 ذىحجة آن سال در مشهد بود. پس از آن شيخ به نيشابور رفت و تا شعبان 368 ق در آنجا اقامت گزيد.(9) وى در19 شعبان همان سال عازم ماوراءالنهر گرديد.
با توجه به نقل بعضى از روايات كتاب كمالالدين، از مشايخ حديث ماوراءالنهر، روشن مى شود كه اين كتاب پس از اين سفر تاليف شده است. همچنين از مقدمه كتاب روشن مىشود كه ابن بابويه در بازگشت از ماوراءالنهر براى زيارت مجدد وارد مشهد شد. پس ازاين سفر به نيشابور رفت و مدتى در آنجا سكنى كرد. شيخ صدوق در اين زمان بود كه به تبليغ اعتقاد شيعه در مورد غيبت پرداخت و حداقل بخشى از اين كتاب را تاليف كرد.