ایت الله لطف الله صافى گلپايگانى
بعضى مى پرسند به چه علّت دوران غيبت صغرى پايان يافت؟ واگر برنامه غيبت صغرى ادامه پيدا مى کرد وامام در تمام اعصار غيبت نايب خاصى داشت که راتق وفاتق امور وراهنماى عموم باشد چه اشکالى داشت.
پاسخ اين پرسش اين است که: برنامه روش وکار امام را خداوند متعال تعيين فرموده است وامام بايد همان برنامه را اجرا نمايد وبعد از آنکه اصل امامت ثابت شد، نسبت به برنامه کار امام پرسش از علّت به عنوان ايراد واشکال، بيجا وبى مورد است وحتى خود امام نيز جز تسليم وتمکين واجراى برنامه وظيفه وتکليفى ندارد وپرسش از علّت وسبب آن خلاف روش بندگى ومقام عبوديّت خالص است وچنانچه در ضمن مقالات گذشته معلوم شد، تمام پرسش ها واشکالاتى که راجع به غيبت شده در يک رديف واز يک قماش است وهيچ يک ايراد اصولى وپرسشى نيست که اگر بى جواب بماند جائى را خراب کند.
واگر پرسش براى مزيد معرفت وبصيرت وروشن شدن امر باشد، جواب آن اين است که بهتر است در اينجا دو پرسش مطرح کنيم.
پرسش نخست: چرا براى امام (عليه السلام) دو گونه غيبت معلوم شده واز همان اوّل غيبت کبرى آغاز نشد؟
پرسش دوّم: پس از آنکه غيبت صغرى پيش آمد ونائبان خاص تعيين شدند، چرا دوران غيبت صغرى پايان يافت؟ واگر همان برنامه غيبت صغرى ادامه مى يافت چه اشکالى داشت؟
پاسخ پرسش نخست
1ـ غيبت صغرى مقدمه غيبت کبرى وزمينه سازى براى آن بوده. چون ابتداى غيبت بود واذهان، اُنس به غيبت نداشت اگر چه در زمان حضرت امام على نقى وحضرت امام حسن عسکرى فى الجمله آن دو امام براى آماده کردن اذهان از نظرها احتجاب مى کردند مع ذلک غيبت تامّه اگر دفعةً وناگهانى واقع مى گرديد مورد استغراب واستعجاب بلکه استيحاش واستنکار واسباب انحراف افکار مى شد وقبول قطع ارتباط با امام چنانچه در غيبت کبرى واقع شد، براى اکثر مردم دشوار وناراحت کننده بود.
لذا قريب هفتاد سال رابطه مردم با امام به وسيله نوّاب خاص حفظ شد وتوسط آنان عرايض ومشکلات ومسائل خود را عرض مى کردند وجواب مى گرفتند وتوقيعات به وسيله آنها مى رسيد وبسيارى هم به شرفيابى حضور نايل مى شدند تا در اين مدّت مردم آشنا ومأنوس شدند.
2ـ اين ارتباط توسط نوّاب خاص که منحصر به همان چهار نفر نوّاب معروف نبودند وهمچنين تشرف جمعى در آن زمان به زيارت آن حضرت براى تثبيت ولادت وحيات آن حضرت مفيد ولازم بود واختفاى کامل که احدى از حال وولادت آن حضرت مطلع نباشد آن هم در ابتداى امر موجب نقض غرض مى شد، لذا بسيارى از خواص هم در زمان حيات امام حسن عسکرى (عليه السلام) وهم در زمان غيبت به سعادت ديدار آن حضرت نائل شدند وبا ظهور معجزات، ايمان آنها استوار ومحکم گرديد.
پاسخ پرسش دوّم:
1ـ علّت اينکه غيبت صغرى ادامه نيافت اين بود که برنامه اصلى کار آن حضرت غيبت کبرى بود وغيبت صغرى مقدمه آن بود وبراى آماده کردن زمينه انجام شد.
2ـ وقتى بنا باشد نايب خاص نافذ الحکم وصاحب قدرت ظاهرى نباشد ونتواند رسماً در کارها مداخله کند بلکه قدرتهاى ظاهرى به واسطه تمرکز توجهات در او با او معارضه ومزاحمت داشته باشند، شيّادان وجاه طلبان هم ادعاى نيابت خاصه مى نمايند واسباب تفرقه وگمراهى فراهم مى سازند چنانچه در همان مدّت کوتاه غيبت صغرى ديده شد چه دعاوى باطلى آغاز گرديد واين خود يک مفسده اى است که دفعش از حفظ مصلحت تعيين نايب خاص اهميّتش اگر بيشتر نباشد کمتر نيست، وخلاصه آنکه ادامه روش نيابت خاصه با صرف نظر از مصالحى که فقط در همان آغاز کار وابتداى امر داشته با اينکه نوّاب مبسوط اليد ونافذ الکلمه نباشند وتحت سيطره زمامداران وقت مأمور به تقيّه باشند از نظر عقل مصلحت ملزمه اى ندارد بلکه از آن مفاسدى هم ظاهر مى گرديد.
(والله أعلم بمصالح الامور ولا يُسئل عما يفعل وهم يُسئلون ولا يفعل ولاة أمره الاّ بما أمرهم الله تعالى به فانهم عباده المکرمون لا يسبقونه بالقول وهم بأمره يعملون).
.......................
برگرفته ازپایگاه اطلاع رسانی موسسه جهانی سبطین