مــعــارف قــرآن
جــلــد 3
نــویــســنــده: جــمــعــے از نــویــســنــدگــان
فــصــل چــهارم
مــعــارفــے از ســوره یــوســف
❤ |
مــعــارف قــرآن
جــلــد 3
نــویــســنــده: جــمــعــے از نــویــســنــدگــان
فــصــل چــهارم
مــعــارفــے از ســوره یــوســف
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
معارفى از سوره يوسف
سوره يوسف دوازدهمين سوره قرآن، مكّى و داراى 111 آيه است.
غرض اين سوره، بيان ولايتى است كه خداوند نسبت به بندهاش دارد.
آن بندهاى كه ايمان خود را خالص و دلش را از محبت او پركرده و جز بسوى او، به هيچ سوى ديگرى توجه نداشته باشد.
آرى، خداوند خود عهدهدار امور چنين بندهاى شده، او را به بهترين وجهى تربيت مىكند و راه نزديك شدنش را هموار و از جام محبت، سرشارش مىكند، آنچنان كه او را براى خود خالص مىسازد و به زندگى الهى خود زندهاش مىكند، هر چند اسباب ظاهرى همه در هلاكتش دست به دست هم داده باشند.
او را بزرگ مىكند، هر چند حوادث او را خوار بخواهند.
عزيزش مىكند و هر چند نوائب و ناملايمات روزگار او را بسوى ذلّت بكشاند و قدر منزلتش را منحط سازد.
خداوند اين غرض را در خلال بيان داستان يوسف (ع) تأمين نموده و در هيچ سورهاى از قرآن كريم، داستانى به مفصّلى داستان يوسف كه از اول تا آخر سوره باشد نيامده، بعلاوه در اين سوره غير از داستان يوسف، داستان ديگرى هم نيامده، و سورهاى است مخصوص به يوسف عليهالسلام.
#فشرده_مطالب_سوره...
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
فشرده مطالب سوره
خداوند يوسف را براى خود خالص كرده و به عزت خود عزيزش ساخته بود با اين كه همه اسباب بر ذلّت و خواريش اجتماع كرد و او را در مهلكهها انداخت، و آن مهلكهها را سبب رشد و بالندگى او قرار داد.
برادرانش بر او حسد بردند و او را در چاه دور افتادهاى افكندند، سپس به پول ناچيزى فروخته شد و خريداران او را به مصر بردند و در آنجا به خانه سلطنت و عزت راه يافت. آن كس كه در آن خانه ملكه بود با وى بناى مراوده گذاشت و او را نزد عزيز مصر متهم ساخت و چيزى نگذشت كه خودش نزد زنان اعيان و اشراف مصر، اقرار به پاكى و برائت وى كرد. امّا پس از مدتى دوباره اتهام خود را دنبال نموده او را به زندان انداخت و همين امر و حوادث بعدى آن سبب شد كه يوسف مقرب درگاه عزيز مصر گردد؛ و به همين قياس تمامى حوادث تلخ وسيله ترقى او گشته، به نفع او تمام شد و همواره خدا او را از حالى به حالى تحول مىداد تا آنجا كه او را ملك و حكمت ارزانى داشته نعمت خود را بر او تمام نمود.
خداوند داستان آن جناب را از خوابى كه در كودكى در دامن پدر ديده بود آغاز نمود، رؤياى او از بشارتهاى غيبى بود كه بعدها عينيّت يافت و با تربيت الهى كه مخصوص يوسف بود او را كامل گردانيد.
قرآن كه همه چيزش الگو و اسوه است در لابهلاى اين داستان، عاليترين درسهاى عفت، خويشتندارى، تقوا، ايمان و تسلط بر نفس را منعكس ساخته، آن چنان كه هر انسانى هنگام خواندنش تحت تأثير جذبههاى نيرومندش قرار مىگيرد. اين داستان چنان كه مىدانيم در پارهاى از موارد به مسائل بسيار باريك عشقى منتهى مىگردد و قرآن بى آن كه آنها را درز بگيرد، و از كنار آن بگذرد تمام اين صحنهها را با ريزهكاري هايش طورى بيان مىكند كه كمترين احساس منفى و نامطلوب در شنونده ايجاد نمىگردد، در متن تمام قضايا وارد مىشود امّا در همه جا اشعه نيرومندى از تقوا و پاكى، بحثها را احاطه كرده است.
#نيرنگ_برادران...
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
نيرنگ برادران
«وَ جاؤُوا عَلى قَميصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ انْفُسُكُمْ امْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ»
و پيراهن او را با خون دروغين آوردند. يعقوب گفت: (چنين نيست) بلكه دلهاى شما كارى را به نظرتان نيكو نموده، صبر نيكو بايد و خداوند در برابر آنچه شما مىگوييد (مرا) ياور است.
وقتى حضرت يوسف، خواب خود را براى پدر نقل كرد، پدر او را از حكايت خواب براى برادران نهى نمود؛ چون انطباق خورشيد، ماه و يازده ستاره بر يعقوب، همسر و فرزندانش خيلى روشن بود و برادران اگر خواب را مىشنيدند، تكبر، نخوت و حسادتشان آنها را وادار مىكرد كه نقشهاى شوم بريزند و بين يوسف و پدر، حايل شوند و نگذارند يوسف (ع) به آن بشارت نايل گردد.
خواب يوسف
خواب یوسف، دلالت بر آينده تابناك او داشت، آيندهاى كه از جبين او هويدا بود و پدر نيز به او علاقه خاصى داشت. برادران بر محبوب بودن يوسف، حسد بردند و نقشه جدايى او و پدر را طرح كردند و سرانجام توافق نمودند كه او را در چاه اندازند. با اصرار از پدر اجازه گرفتند كه يوسف را با خود به صحرا برند و پس از آن كه او رابه چاه افكندند و شامگاهان گريان برگشتند، به پدر عرض كردند كه يوسف را گرگ دريده است و پيراهن خون آلود او را نيز به گواه آوردند. يعقوب (ع) با زيركى، دروغگويى آنان را دريافت و فرمود:
چنين كه ادعا مىكنيد نيست، بلكه نفس شما عمل زشتى را برايتان نيكو جلوه داده و مرتكب گناهى شدهايد و من بايد صبر كنم.
#يعقوب_علیه_السلام_و_صبر_جمي ل...
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
یعقوب علیه السلام و صبر جمیل
او يقين داشت كه يوسف، زنده است و برادران وى دروغ مىگويند، ولى راهى براى تحقيق نداشت، چون در چنين پيشامدهاى ناگوارى بايد به فرزندان متوسل شد، ولى در
اينجا مصيبت به دست خود فرزندان واقع شده بود.
اگر مىخواست از ديگران كمك بگيرد به افشاى بيشتر فرزندان منجر مىشد و يعقوب چگونه آنها را طرد يا مجازات مىنمود.
خلاصه، اينكه در اينجا تحمل و صبر، نيكوتر از سعى و كوشش براى يافتن يوسف بود چه اينكه اين طلب كردن، مفاسدى داشت.
از اين رو، صبر را برگزيد.
معناى صبر
معناى صبر اين نيست كه انسان، خود را آماده هر مصيبتى نموده و صورت خود را براى سيلى زدن ديگران، آماده نمايد، يا مانند زمين مرده، زير دست و پاى ديگران بيفتد، مردم او را لگدكوب كنند و مانند سنگريزه مورد بازيچه قرار گيرد؛ بلكه انسان به حكم فطرت و شرع، موظّف به دفاع است و صبر عبارت است از اينكه انسان در قلب خود، استقامت داشته باشد تا بتواند به هنگام مصيبت، شدت و سختى، كنترل نظام نفس را در دست گرفته و از جاده عقل و شرع، خارج نشود.
#صابر...
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
صابر
صابر كسى است كه در مصائب و سختيها، استقامت به خرج داده و از پا در نيايد و هجوم رنجها و سختيها او را نلغزاند و از جاده عدالت، خارج نكند.
سيد مرتضى (رض)، مىفرمايد:
صبرى جميل است كه به خاطر خدا باشد.
بنا به نقلى، امام باقر (ع) مىفرمايد:
صبر جميل، صبرى است كه صابر، شكوه پيش خلق خدا نبرد.
در مجمع البيان آمده، صبر جميل، صبرى است كه صابر نه شكوه پيش خلق برد و نه جزع و فزع نمايد.
بايد توجه داشت كه شكوه به پيش خدا بردن و غم دل با وى گفتن و شكايت كردن، با صبر جميل منافات ندارد. آنچه كه ناپسند است اظهار جزع،، بىتابى و شكوه در نزد خلق است و به همين جهت در همين سوره از زبان حضرت يعقوب (علیه السلام) نقل مىكند كه
گفت: «فقط شكوه و غم و اندوه را به پيشگاه خدا خواهم برد و از خدا چيزهايى مىدانم كه شما نمىدانيد.»
#تصميم_قاطع_و_سريع_در _برابر _گناه
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
تصميم قاطع و سريع در برابر گناه
«وَ راوَدَتْهُ الَّتى هُوَ فى بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْابْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ انَّهُ رَبّى احْسَنَ مَثْواىَ انَّهُ لايُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (يوسف، 23)
آن زنى كه يوسف در خانهوى بود ازاو تمناى كامجويىكرد و درها را محكم بست و گفت: بيا.
(يوسف) گفت: پناه به خدا كه او پروردگار من است و منزلت مرا نيكو داشته و ستمكاران، رستگار نمىشوند.
بازرگانان، يوسف را در معرض فروش گذاردند و عزيز او را خريد و چون در او وقار و بزرگى يافت و حسن و جمال او را ديد به همسرش سفارش كرد كه با او به ديده احترام بنگرد تا از او نفعى برده يا وى را به فرزندى برگزيند.
همسر عزيز، علاوه بر سفارش شوهرش، خود نيز آن كودك را به خاطر جمال بىنظير و كمال بىبديلش دوست مىداشت و در رسيدگى و اكرام او هيچ كوتاهى نمىكرد. كم كم يوسف رشد كرد و از مرحله كودكى به نوجوانى و سپس به جوانى پاگذاشت محبت همسر عزيز به يوسف، روز به روز بيشتر و به عشقى سوزان تبديل شد كه سراسر قلب او را پر كرد.
وى براى رسيدن به مقصود خويش و رام كردن يوسف، از تمام وسائل و روشها استفاده كرد و با نهايت ملاطفت و اظهار محبت از يوسف دعوت كرد. تعبير «راوَدَ» از باب «مراوده» اشاره به همين مطلب دارد.
مراوده يعنى با مدارا و ملايمت، چيزى را طلب كردن.
به هر حال، نقشهها و ناز و كرشمههاى او نتوانست در قلب يوسف جايى باز كند.
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
يوسف، بنده مطيع
يوسف، بنده مطيع و محبّ خدا بود. دل او جايگاه محبت الهى بود و جاى خالى براى محبوب ديگرى نداشت.
او هميشه در خلوت با خداى خود در حال نجوا بود و هيچ توجهى به خواستههاى همسر عزيز نداشت.
سرانجام، طاقت همسر عزيز سرآمد و نااميد از همه حيلهها، طرح نهايى را ريخت.
يوسف را به خلوتگاهى در اندرون قصر كشاند و تمام درها را محكم بست.
اينك يوسف، تنها در خلوتگاهى است كه هيچ كس نمىتواند وارد شود.
از سوى ديگر همسر عزيز تاكنون از يوسف تمرّدى نديده و اطمينان دارد كه وى به دستورش گردن مىنهد؛ بدين خاطر با لحنى آمرانه گفت: هَيْتَ لَكَ (بيا) ولى با پاسخ قاطع و شكننده يوسف روبرو شد:
«پناه به خدا كه او ربّ من است و منزلت مرا نيكو داشته است.»
تصميم سريع
يوسف در اينجا «قاطعانه» و «سريع» تصميم مىگيرد و هيچ ترديد و دودلى به خود، راه نمىدهد.
او به هيچ وجه اجازه نداد تصور ديگرى در ذهنش راه يابد.
پس رواياتى كه بعضى از اهل تسنن نقل كردهاند مبنى بر اينكه يوسف (علیه السلام) تصميم بر گناه گرفت و يا تا حدى اقدام كرد و ...
با مقام والاى او سازگار نيست و آيه شريفه به بهترين وجه آن را مردود مىشمارد. بعلاوه به ما ياد مىدهد كه اگر زمينه گناه پيش آمد، بايد سريع و قاطع تصميم گرفت و با ترديد و دودلى اجازه حضور و وسوسه به شيطان نداد، چه اينكه به محض ترديد، شيطان وارد مىشود؛ با ورود شيطان، لحظه به لحظه امكان تصميم صحيح كمتر مىگردد.
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
جواب پر معنا
جواب حضرت يوسف حاوى نكات مهمى است از جمله:
الف- حكايت از توحيد خالص او دارد و نشان مىدهد كه در قلب او جز محبت خدا هيچ چيز ديگرى نبود. او نگفت من از عزيز مىترسم يا از عذاب خدا مىترسم يا اميد ثواب دارم. حتى نگفت «من» به خدا پناه مىبرم بلكه گفت: «خدا پناهگاه است و بايد به او پناه برد». او جز خدا را نمىديد.
ب- در ادامه فرمود: «او پروردگار من است» همان خدايى كه پناهگاه است، پروردگار من است و من به بتان و خدايان دروغين اعتقاد ندارم.
ج- بعد مىفرمايد: «منزلت مرا نيكو داشته است» اين جمله، حكايت از اعتقاد او به توحيد افعالى خداوند است. او تنها خداوند را مؤثر مىداند و بقيه را اسبابى مىداند كه تأثير آنها فقط به اذن خداست و هيچ كدام مستقل نيستند.
همسر عزيز از او به بهترين وجه پذيرايى كرده و شوهرش به او چنين دستور داده ولى يوسف آنها را واسطه مىداند و مىفرمايد كه خداوند مرا گرامى داشته و او بود كه شما را وا داشت تا مرا گرامى بداريد واوست كه متولّى امور من است و در شدايد هم بايد فقط به او پناه برد.
د- در پايان نيز خواسته همسر عزيز مصر را ظلم مىشمارد و مىفرمايد كه ظالمان رستگار نمىشوند و بايد به خدا پناه برد تا به يارى و عنايت او از ظلم مصون ماند.
#مصونيت_مخلصين...
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
مصونيت مخلَصين
«وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْلا انْ رَا بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ انَّهُ مِنْ عِبادِنَا الُمخْلَصينَ»
وى قصد يوسف كرد و يوسف هم اگر برهان پروردگار خويش نديده بود، قصد او كرده بود.
چنين شد (برهان را ديد) تا گناه و بدكارى را از او دوركنيم كه وىاز بندگان خالص شده ما بود.
وقتى همسر عزيز، يوسف را به خلوتگاه برد، همه اسباب و شرايط به نفع او و براى دعوت يوسف و كشيدن او به منجلاب گناه، آماده بود.
«يوسف در آن روز در عنفوان جوانى و در بحبوحه غرور بوده و معمولًا در اين سنين، غريزه جنسى و شهوت به نهايت درجه جوش و خروش مىرسد.
از سوى ديگر جوانى زيباروى بود بطورى كه عقل و دل هر بينندهاى را مدهوش مىكرد و عادتاً جمال و ملاحت، صاحبش را به سوى هوا و هوس سوق مىدهد.
از سوى ديگر در دربار، غرق در ناز و نعمت بود و اين نيز از اسبابى است كه هر كس را به هوسرانى وامىدارد.
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)