به نام خدا
همسفر! حوصله، این قافله برمیگرددگرد میخوابد و اسب یله برمیگردد
دشت هر چند پر از گرگ و حضور مرگ است
مکن از غیبت چوپان گله، برمیگردد
هم نفس! همدل من! بغض چرا؟ گریه چرا؟
صبر کن، هم نفس یک دله برمیگردد
آفتاب پس ابر است، چرا بیتابی؟
روشن است این که از این مرحله برمیگردد
میرسد همهمه ی سبز، پس از رخوت زرد
آسمان زیر پر چلچله برمیگردد
با جنون فاصله؟ هرگز... دل من میداند
آخرین حلقه ی این سلسله برمیگردد
اللهم عجل لوليك الفرج