«خالصة»: صاف و پاك و بىآلايش، يكسره.
سلام قرآن پژوهان گرامی
سیزدهمین روز از ماه مبارک رمضان و اولین روز از ایام البیض بخیر
حالتون خوبه؟!
خداروشکرامروز اگر فرصت کنیم و نت اذیت نکنه دو یا سه آیه کار خواهیم کرد ان شاءالله
اعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم
قُلْ إِن كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِندَ اللَّـهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٩٤﴾ وَلَن يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ ﴿٩٥﴾
«فتمنّوا»: پس آرزو كنيد.
تفسير
روى سخن در اين آيات شريفه نيز همچنان با يهود بهانه جو و تجاوزكار است؛ امّا خطاب به آخرين پيامبر، مى فرمايد: اى محمّد! به آنان بگو: اگر براستى بر اين انديشه ايد كه سراى بازپسين و بهشت پرطراوت و زيباى خدا يكسره ويژه شماست، و ديگر مردم يا آخرين پيامبر و پيروان شايسته كردارش از آن بى بهره اند، پس آرزوى مرگ كنيد.
در اينجا يهوديان از آن روى مخاطب قرار مى گيرند كه گاه ادّعا مى كردند جز آنان كه يهودى يا مسيحى اند، هيچگاه فرد ديگرى وارد بهشت نخواهد شد: «... لَنْيَدْخُلَالْ جَنَّةَ اِلّا مَنْ كانَ هُودَاً اَوْ نَصارى...» و يا مى گفتند: «... نَحْنُ اَبْناءُاللَّهِ وَ اَحِبّائُهُ...» (ما فرزندان خدا و دوستان ويژه او هستيم). و گاه مى گفتند: بهشت يكسره از آنِ ماست و نه ديگر امّتها. به همين جهت، قرآن در اين آيه شريفه مى فرمايد: اگر راست مى گوييد، پس آرزوى مرگ كنيد. چرا كه اگر كسى براستى بر اين عقيده باشد، مى داند كه مرگ براى او از زندگى در اين جهان، با اين همه مشكلات و گرفتاريها و غم و اندوه گوناگون بهتر است؛ و يقين دارد كه در سراى جاودانه، يكسره در نعمتها غرق مى شود و به حيات ابدى بال مى گشايد؛ از اين رو، مرگ را بر زندگى برمى گزيند.
دوّمين امام نور (ع) پدرش امير مؤمنان (ع) را در كارزار صفّين ديد درحاليكه با لباس عادى و بدون داشتن زره، ميان دو سپاه قدم مى زد. به او نزديك شد و گفت: پدرجان! لباسى كه بر اندام مبارك شماست، لباس رزم نيست؛ آيا نگران جان خويش نيستيد؟
امير مؤمنان (ع) فرمود:
«يا بنى ان اباك لايبالى وقع على الموت او وقع الموت عليه.»
پسرم! پدرت از اين باك ندارد كه بر مرگ چيره و برآن وارد شود يا برعكس.
عمّار ياسر نيز با ايمان به سراى آخرت و نعمتهاى خدا، در بحرانى ترين شرايط جنگ صفّين گفت:
«... الآن الاقى الْأحبّة محمّداً و حزبه.»
از مرگ در راه خدا چه باك؟! كه اينك دوستان خويش، محمّد(ص) - آن پيام آور برگزيده - و يارانش را ديدار خواهم كرد.
چرا؟
اگر براستى آرزوى مرگ بهتر از دوست داشتن زندگى دنياست و مردم پرواپيشه بايد آن را از خدا بخواهند، پس چرا پيامبر گرامى(ص) كه برترين انسانها و نزديكترين بنده به آفريدگار خويش است، فرمود: هيچگاه كسى از شما بخاطر مشكلات زندگى يا زيانى كه به او مى رسد، آرزوى مرگ نكند؛ بلكه دست نيايش به بارگاه خدا بردارد و بگويد: «اللّهم احينى مادامت الحياة خيراً لى...» (بار خدايا! تا لحظه اى مرا زنده بدار كه زندگى براى من شايسته تر است؛ و آنگاه كه مرگ پرافتخار برايم بهتر و زيبنده تر است، مرا از اين جهان فانى به ديار باقى انتقال ده).
پاسخ
روشن است كه از ديدگاه پيامبر(ص) هنگامى كه آرزوى مرگ به انگيزه بي تابى و بى اعتمادى به خويش و ضعف دربرابر مشكلات زندگى باشد، ناپسند است و مرگى است فاقد افتخار و آسايش؛ چرا كه خدا و پيامبرش ما را به پايدارى و شكيبايى و واگذارى كارها به خدا و تلاش و كوشش شايسته فرمان مى دهند. امّا اگر يقين داشته باشيم كه با ادامه زندگى ناهنجار و در غرقاب گرفتاريها، اميد و اعتماد به خدا متزلزل و نافرمانى خدا شروع مى شود، در اينجا مرگ بهتر از زندگى در خفّت و اسارت در دام هواى نفس و شيطانهاست؛ و انسان پرواپيشه و باايمان، مرگ را بهتر از زندگى ذلّت بار و گناه آلود مى داند و آرزوى مرگ مى كند. (مجمع البیان)