انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: شهادت دو طفلان حضرت زينب (سلام الله عليها)

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    0.78
    نوشته ها
    3,299
    صلوات
    144
    دلنوشته
    6
    برای شفای عزیزی که سالها در اسارت بوده و الان حالش وخیم است التماس دعا دارم
    صلوات و تشکر
    1,162
    مورد صلوات
    3,816 در 2,089 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پرچم شهادت دو طفلان حضرت زينب (سلام الله عليها)




    ابي عبدالله ، 27 رجب از مدينه بيرون آمده است...
    در يكي از منازل (منزل اوّل يا دوّم) دو ماهپارهي خواهرش زينب (س) به كاروان پيوستند.
    عبدالله بن جعفر نامهاي براي امام فرستاد و با دو فرزندش عون و محمد خدمت امام فرستاد و ... (پس از مدّتي عبدالله بن جعفر خودش خدمت ابي عبدالله رسيد و ... فرزندانش را سفارش نمو د كه در خدمت امام باشند و در ركابش جانبازي كنند)
    بچهها خدمت مادر رسيدند و بر مادر سلام كردند و روي پا ايستادند و ...
    (حضرت زينب، از اعزام فرزندانش توسط عبدالله، بسيار خوشحال شد و ...)

    كربلا شرح بلاي زينبِ
    كربلا خاك عزاي زينبِ
    اگر زينب آشناي كربلاست
    كربلا هم آشناي زينبِ
    مهر و خاك كربلا شفا ميده
    چون قاطي با گريههاي زينبِ
    كربلا با اين همه اُبهّتش
    سر نهاده زير پاي زينبِ
    اگه خاكش بوي عاشقي ميده
    جاي دفن بچّههاي زينبِ

    اذن ميدان
    روز عاشورا شده و ... آمدند از مادر اجازه گرفتند.
    مادر! اجازه بده ما جان خويش را فداي داييمان كنيم.
    گفت: باركالله به شما، كه چشمهايم را روشن كرديد.
    خودش (كفن به تن بچّهها كرد) و لباس و شمشير برايشان آماده كرد و ...
    با وقار و صلابت زينبي آمدند خدمت ابيعبدالله و سلام كردند:
    «السلام عليك يا ابا عبدالله»
    ابي عبدالله تا اين بچّهها را ديد، هر دور ا در آغوش گرفت و ...
    فرمود مادرتان كجاست؟ بگوييد مادرتان بيايد.
    ابي عبدالله با خواهر ملاقات كرد ديد زينب (س) دارد گريه ميكند. سرِ خواهر را به سينه گذاشت و فرمود:
    خواهر جان! داغ علياكبر برايم بس است و ...
    (حال از اينجاي ذكر مصيبت، به قرآن گوش كنيد)
    ... همه براي سليمان هديه آوردند، امّا ديدند، مور، ران ملخي را به دهان گرفته و ميآورد.
    همه اعتراض كردند و ... امّا او بيشتر از وسعش، عشقبازي كرده... .
    حال ميگويد:
    حسين جان!
    شنيدستم سليماني ز يك مور
    قبول تحفه كرد از مرتضيپور
    من آن مور ضعيف و ناتوانم
    ابي عبدالله آنقدر گريه كرد و ... .
    خواهر گفت: داداش!
    اين دو تن قرباني يك موي تو
    هستيم بادا فداي روي تو
    گر چه نَبْوَد اين دو غنچه لايقت
    من تهيدستم گذر از عاشقت
    به هر نحوي كه بود اجازه داد كه بچّهها (خواهر زادهها) به ميدان بروند.
    هر دو به سوي دشمن حمله برده، عجب رجزي خواندند و ...
    يك عده گفتند: اين دو تا، بچه كي هستند؟
    يكي فرياد زد: اينها بچّههاي زينب (س) هستند.
    يكي گفت: اين خواهر چقدر فداي برادرش هست و ... .
    ديگر گفت: الآن داغشان را به دل مادرشان ميگذارم... .
    با دلِ پُر
    امید؛چشم انتظاریم هنوز...

  2. Top | #2

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    0.78
    نوشته ها
    3,299
    صلوات
    144
    دلنوشته
    6
    برای شفای عزیزی که سالها در اسارت بوده و الان حالش وخیم است التماس دعا دارم
    صلوات و تشکر
    1,162
    مورد صلوات
    3,816 در 2,089 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    حــکـــایـت شیر زن کـــربلا



    هنگامی که زینب کبری را همراه بازماندگان شهدای کربلا وارد مجلس عبیداللّه بن زیاد (استاندار یزید در کوفه) نمودند. زینب به طور ناشناس در گوشه ای نشست . ابن زیاد – این زن کیست ؟

    گفته شد، زینب دختر علی است . ابن زیاد خطاب به زینب سپاس خداوندی را که شما را رسوا کرد و دروغ شما را در گفتارتان نمایاند. زینب خطاب به ابن زیاد – تنها آدم فاسق ، رسوا می شود، و بدکار دروغ می گوید، و او دیگری است ، نه ما. ابن زیاد – دیدی خدا با برادر و خاندانت چه کرد؟ زینب – ما رایت الا جمیلا…: بجز خوبی ، ندیدم ، اینها افرادی بودند که خداوند شهادت را برای آنها مقدر کرد، و آنها به نبردگاه خود شتافتند و به همین زودی خداوند میان تو و آنها، جمع کند، تا تو را به محاکمه کشند، بنگر که در آن دادگاه ، پیروزی از آن کیست ؟، مادرت به عزایت بنشیند ای پسر زن بدکاره .

    روایت کننده گوید: ابن زیاد با شنیدن این گفتار)کوبنده) به خشم آمد و با کمال گستاخی گفت : با کشته شدن حسین گردنکش و افرادی از بستگانت که از فرمان من سرپیچی کردند، خداوند دلم را شفا داد. زینب لعمری لقد کهلی و قطعت فرعی واجتثثت اصلی فان کان هذا
    شفاک فقد شفیت . : سوگند به جانم ، که تو بزرگ فامیل مرا کشتی ، و شاخه های مرا بریدی ، و ریشه مرا کندی ، اگر شفای دل تو در این است باشد. ابن زیاد – این زن ، چه با قافیه ، سخن می گوید و بجان خودم ، پدرش علی نیز شاعری بود قافیه پرداز.

    زینب – زن را با قافیه چکار؟.
    داستان دوستان/محمدمحمدی اشتهاردی
    با دلِ پُر
    امید؛چشم انتظاریم هنوز...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 2014_08_26, 10:43 AM
  2. مرثيه از زبان زينب سلام الله عليها
    توسط گل مريم در انجمن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 2014_03_14, 05:57 PM
  3. 200 داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع )
    توسط گل مريم در انجمن اهل بیت علیه السلام
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 2013_11_02, 02:17 PM
  4. 200 داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع )
    توسط گل مريم در انجمن امام حسین علیه السلام
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 2013_11_02, 02:17 PM
  5. چهره درخشان حضرت زين العابدين عليه السلام
    توسط گل مريم در انجمن امام سجاد، زین العابدین علیه السلام
    پاسخ: 17
    آخرين نوشته: 2013_06_15, 08:52 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 02:37 AM