کنار خودت
تویی که ساغر چشمت رقیب می طلبد
سرودن از نفست عطر سیب می طلبد
مسیح آمده از تو صلیب می طلبد
بده سبو، بده باده، عجیب می طلبد
شده تمام مناسک، می آوری تشریف
مرا به خُم برسان مانده ام بلا تکلیف
نوشته اند مرا سالکان، غلام امشب
نگاه کن که بیفتد دلم به دام امشب
بریز مِی که بگردم به دور جام امشب
که شد به یمن تو نعمت به من تمام امشب
تو وحی منزل جبریل در غدیر خمی
تو نور ممتدی و در شبِ قبیله گمی
به رخ بکش که ببینند ابتدایت را
ببر به عالم معراج رد پایت را
فرشته آمده بالا برد دعایت را
خضوع کن که بگیرد نخ عبایت را
ز بس که می برد از عرش، نور چشمت، دل
نگاه قبله به سمت تو می شود مایل
خدا گذاشت جهان را به اختیار خودت
سر تو گرم شد از اولش به کار خودت
غدیر شد که بیایی سر قرار خودت
بایستی و بمانی خودت کنار خودت
قیام کن که بگیری ز عاشقانت دست
قیام کن که ببینی چه محشری شده است
ندیده چشم ملائک کسی به دلبریت
بهشتی اند همه از دعای سر سریت
خدا به خیر کند با خودش برابریت
که ایستاده نبی روی حرف آخریت
دو دل شده که بخواند لبم میانه ی راه
تو را علی ولی الله، یا رسول الله
در این کویر از این مُو ،شراب می کاری
پیاله های خُم بی حساب می کاری
قدم قدم نفس مستجاب می کاری
تو ریشه های خودت را در آب می کاری
کنارِ ساحل ِچشم تو موجی از دریاست
از ارتفاع نگاه تو کربلا پیداست