انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: یا امام رضا ع

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    January_2014
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    0.49
    محل سکونت
    بوشهر
    نوشته ها
    1,970
    صلوات
    36
    دلنوشته
    8
    یا حسین
    صلوات و تشکر
    1,063
    مورد صلوات
    1,606 در 1,097 پست
    نوشته های وبلاگ
    11
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    3

    quran یا امام رضا ع




    نام شفایافته : زهرا منصوری / نوع بیماری : فلج تمامی بدن / تاریخ شفا : 13 / 5 / 1366 همه چیز بیكباره اتفاق افتاد . عباس بر ایوان خانه به ستونی تكیه داده بود و غروب زیبای خورشید را به نگاهش می كشید . من آخرین تكه های لباس را بر روی بند می آویختم كه ناگهان دردی در تمام بدنم جاری شد . بی اختیار جیغی كشیدم و بر زمین فرو افتادم .

    عباس به سویم دوید و من فقط شنیدم كه فریاد زد :
    اخلاص و توکل-الله اکبر

    اللهم عجل لولیک الفرج

    دعای فرج :http://www.shahrequran.ir/thread2278.html#post15280
    و متن دعای سلامتی امام زمان عجل الله فرجه


  2. کاربر زیر برای پست " یا علی ابن الحسین " عزیز صلوات فرستاده:

    گل مريم (2014_09_28)

  3. Top | #2

    تاریخ عضویت
    January_2014
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    0.49
    محل سکونت
    بوشهر
    نوشته ها
    1,970
    صلوات
    36
    دلنوشته
    8
    یا حسین
    صلوات و تشکر
    1,063
    مورد صلوات
    1,606 در 1,097 پست
    نوشته های وبلاگ
    11
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    3

    پیش فرض




    - یا امام رضا (ع) .

    وقتی به هوش آمدم ، بر تخت بیمارستان بودم . خواستم از جا برخیزم ، اما گویی مرا برتخت دوخته بودند . عباس در برابر نگاهم ایستاده بود و با تشویش مرا می نگریست . همینکه مرا به هوش دید ، به بیرون دوید و فریاد زد :
    - خانم پرستار.... خانم پرستار.... همسرم به هوش آمد .

    لحظه ای بعد همراه با پرستاری وارد اتاق شد . درپی آنها پدر و مادر پیرم نیز با چشمانی پر از باران گریه به بالینم آمدند. خواستم سلام كنم ، اما زبانم در دهان قفل شده بود. تنها گریه بود كه به یاری ام آمد . اشك مرهم دردم شده بود .
    عباس دستان بی حس مرا در دستانش گرفت و آرام نالید :

    - غصه نخور ، انشا ء ا ... خوب می شی .
    من هم چنین باوری داشتم ، اما پندار غلطی بود .از آنروز دیگر قدرت حركت از من سلب شد . مثل یك چوب خشك شده بودم .
    تكه گوشتی كه نه قادر به حركت بود و نه توان سخن گفتن داشت .
    كاش می مردم . مرگ آغاز راحتی من بود. اما نمردم . از بیمارستان که مرخص شدم ، هیچ تغییری درحالم بوجود نیامده بود . درمنزل همه دورم را گرفتند . پدر ، مادر ، برادرها و خواهرهایم . همه مرا به امیدواری می خواندند . ولی كو نشانی از امید ؟
    اخلاص و توکل-الله اکبر

    اللهم عجل لولیک الفرج

    دعای فرج :http://www.shahrequran.ir/thread2278.html#post15280
    و متن دعای سلامتی امام زمان عجل الله فرجه


  4. کاربر زیر برای پست " یا علی ابن الحسین " عزیز صلوات فرستاده:

    گل مريم (2014_09_28)

  5. Top | #3

    تاریخ عضویت
    January_2014
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    0.49
    محل سکونت
    بوشهر
    نوشته ها
    1,970
    صلوات
    36
    دلنوشته
    8
    یا حسین
    صلوات و تشکر
    1,063
    مورد صلوات
    1,606 در 1,097 پست
    نوشته های وبلاگ
    11
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    3

    پیش فرض





    كم كم همه خسته و ناامید رفتند. من با عباس تنها ماندیم .آنروز عباس با نگاهی که پر از مرواریدهای اشک بود، به سراغم آمد و در کنار بسترم نشست .آرام گریست و زمزمه کرد :
    - معالجه ات می كنم . حتی اگر همه زندگیم را خرجت كنم . ناامید نباش زهرا . تو باید خوب بشی .
    نگاه پر اشك و حسرتم را از نگاه بارانیش به سوی عكس روی طاقچه اتاق ، كه اوایل ازدواجمان در مشهد گرفته بودیم ، چرخاندم و آرام گریستم . خواستم با نگاه به او بفهمانم كه مرا به زیارت آقا ببرد . حرف نگاهم را خواند و شنیدم كه آرام زمزمه می كرد :
    اخلاص و توکل-الله اکبر

    اللهم عجل لولیک الفرج

    دعای فرج :http://www.shahrequran.ir/thread2278.html#post15280
    و متن دعای سلامتی امام زمان عجل الله فرجه


  6. کاربر زیر برای پست " یا علی ابن الحسین " عزیز صلوات فرستاده:

    گل مريم (2014_09_28)

  7. Top | #4

    تاریخ عضویت
    January_2014
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    0.49
    محل سکونت
    بوشهر
    نوشته ها
    1,970
    صلوات
    36
    دلنوشته
    8
    یا حسین
    صلوات و تشکر
    1,063
    مورد صلوات
    1,606 در 1,097 پست
    نوشته های وبلاگ
    11
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    3

    پیش فرض




    ((یا ابالحسن ... یا علی بن موسی ...یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله ))


    نگاهم پر از پرواز كبوتران حرم شده بود كه برلاجوردی آسمان در چرخش و فرود بودند و بر گوشهایم نجوای عاشقانه دردمندان حاجتمند که دخیل حضرتش بسته بودند ، جاری بود .
    عباس مرا دخیل بسته و خود به شفاعت خواهی و زیارت داخل حرم شده بود. تشنه بودم . عطش بد جوری به جانم افتاده بود و برلبهایم و من عاجز از واگویی نیازم ، نگاهم را بی هدف به هرسو می چرخاندم .
    كمی دورتر از پنجره فولاد ، درست برابر با نگاه مشتاق و عطشناكم ، سقاخانه حضرت قرار داشت . با پیاله هایی طلایی رنگ كه دردست زائرین ، پر آب می شد ، و لبهای پرعطش وتشنه را سیراب می كرد .
    آه ... اگرمی توانستم خودم را به سقا خانه برسانم، اگر در پاهایم توان حركتی بود . خود را از آب گوارا سیراب می كردم و به هردخیل بسته ناتوانی كه یارای حركتش نبود ، آب می دادم . افسوس ... افسوس كه خود نیز حلقه ای از این سلسله بودم .
    - آه خدای من ...او كیست كه مرا می خواند ؟
    روبروی با سقاخانه ، مردی بلند قامت ایستاده بود و از من می خواست كه به نزدش بروم .
    او که بود ؟ از من چه می خواست ؟ شاید نمی دانست كه مرا یارای حركت نیست .
    كمی جلو آمد . چهره ای متبسم و نورانی داشت . شالی سبز برگردن آویخته بود . پیاله ای پر از آب را به سمت من گرفت و تعارف کرد :
    برایت آب آورده ام .می دانم که تشنه ای . بنوش


    با ولع دستهایم را به سویش دراز کردم . قامتش بلند بود و دستم به او و پیاله آبش نرسید . لبخندی مهربان برلبهایش نشست . آرام جلو آمد و گفت :

    - برخیز . آب را برای تو آورده ام . بگیر.
    - نمی توانم . من ...من .... ناتوانم ...فلجم.
    - برخیز . می توانی . آب را بگیر و بنوش .
    سعی خودم را کردم . بر پاهای بی حس و بی رمقم نشستم و دستهای ناتوانم را به سمت او دراز کردم . پیاله را از او گرفتم و لاجرعه سر كشیدم.
    - سلام برحسین (ع) شهید .
    چه آب گوارایی بود. لبخندی زد و آرام دور شد . صدایش کردم:
    - آقا .....
    دورتر و دورتر شد . به سویش دویدم :
    - آقا با شما هستم . بایستید .
    اما او خیلی دور شده بود . به ناگاه ایستادم و ناباور به خود نگریستم که بر پاهای خود ایستاده بودم و با زبان خود حرف می زدم . با شادمانی فریاد كشیدم :
    - یا امام رضا (ع) ........
    و به سوی حرم دویدم . زنان مرا در حلقه خویش قرار دادند . در حلقه سیاه و مواجشان گم شدم .
    عباس كه ازحرم بیرون می آمد ، مرا ندید .
    كبوتران از بام گنبد امام اوج گرفتند و در آبی بیكران آسمان رها شدند . من نیز بسان كبوتری عاشق ، و همچون ابری سبكبال ، بر دستان ملتمس و پر از دعای زنان ، به پرواز آمدم .
    نقاره خانه همنوا با سرور و شادمانی من می نواخت . گویی می خواست شادی مرا به گوش همگان برساند .
    عباس تکیه بر دیوار حرم داده بود و می گریست . بی شک گریه او گریه شادی بود .
    اخلاص و توکل-الله اکبر

    اللهم عجل لولیک الفرج

    دعای فرج :http://www.shahrequran.ir/thread2278.html#post15280
    و متن دعای سلامتی امام زمان عجل الله فرجه


  8. کاربر زیر برای پست " یا علی ابن الحسین " عزیز صلوات فرستاده:

    گل مريم (2014_09_28)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 06:28 AM