نويسنده متتبع ومعروف, هاشم معروفالحسنى, در كتاب ( زندگى دوازده امام) در اين باره چنين اظهار نظر مى كند:
(التبه من با وجود اينكه از روايات چيزىدر دست ندارم كه حكايت از همـراه بردن خانواده و فرزند از سوى امام رضا(ع) بهخراسان ,داشته باشد بعيد مى دانـم كه ايشان را در حجاز جا گذاشته و به تنهايـىعازم سفر گرديـده باشـد, به ويژه كه خود نسبت به اين سفر بدبيـن بود و وداعش باقبر پيامبر در مدينه و با كعبه در مكه, وداع كسـى بـود كه اميـد زيارت مجـدد ,نـداشت . فـرزنـد ايشان حضـرت جواد(ع) با وجود خردسالى , بيـم و نگرانى پدر را بههنگام طواف وداع كاملا درك و احساس مى كرد. همچنانكه من ازدواج ايشان را در اينسـن اندك با دختر ماءمون, پـس ازگفتگويى كه ميان ماءمون و بنى عباس از يك سو وامام جواد و قاضى القضات از سـوى ديگـر به هميـن منـاسبت جـريـان يـافت بعيـد مـىدانم.
ترجيح مى دهم كه ايشان در خراسان نيزهمراه پدر بودند و جز مرگ امام رضا(ع) چيزى ايشان را جدا نكرد. آن حضرت پـس ازوفات پدر با خانواده پـدرى بـه مدينه بازگشتند و بعد از بازگشت مامـون به بغداد ومحكم شدن جاى پاى او,ايشان را به بغداد فراخوانـد و به خـود نزديك ساخت و اظهارارادت و دوستـى نمـود و دختـرش را به ازدواج وى در آورد تـا از تهمت قتل پـدرايشان , رهايى يابد كه ناگزير در چنيـن هنگامى , در سنى باشند كه بتوانند ازدواجكنند.)(2)
روايان روايت كـرده انـد كه امامجـواد(ع) پس از ازدواج با دختر مامـون, به اتفاق همسرش (ام الفضل) با بـدرقهمردم, راهـى مدينه گرديد و هنگامـى كه به دروازه كـوفه رسيد با استقبال پـرشـورمردم رو به رو گرديـد, و آن چنان كه در روايت شيخ مفيد آمـده است به دارالمسيبوارد شـدند و در آنجا به مسجـد رفتند.
در محوطه اين مسجد, درخت سدرى بود كههنوز به بار ننشسته بود, حضرت كوزه اى آب خـواستند و پاى ايـن درخت به وضوپرداختند, سپـس برخاسته نماز مغرب را به جاى آوردند و پـس از پايان نماز , انـدكزمانـى به دعا پـرداختنـد و سپـس نمازهاى مستحبى خـواندند و تعقيبات آن را به جاىآوردند و در ايـن هنگام وقتى به سـوى درخت سـدر بازگشتند, مردم ديـدند كه ايـندرخت به بار نشسته, در شگفت ماندنـد واز ميوه اش خوردند, ميوه شيريـن و بدون هستهاى بـود, آنگاه امام را وداع گفته و در همان زمان, امام (ع) راهى مدينه شدند و تاهنگامى كه معتصـم در آغاز سال 225 ايشان را به بغداد فراخواند, در آنجا اقامتداشتند; از ايـن پـس در بغداد بـودنـد تا ايـن كه در پايان ذى العقـده همان سال,وفات يافتنـد.(3) روايان , سالـى را كه امام, همـراه همسـرش ام الفضل از بغدادعازم مـدينه شـدنـد و نيز تاريخ سال ازدواجشان رامعين نكرده اند. هر چنـد كه روايتشيخ مفيد گـوياى ايـن است كه آن حضرت بعد از پيروزىاش بريحيى بـن اكثم در آنمناظره معروف در سن نه سالگـى , موفق به ازدواج با دختـر ماءمـون شـد, ولـى عبارتمسعودى در كتاب ( اثبات الوصيه) القاگر آن است كه امام پس از آن كه به سـن مناسبازدواج رسيد, تـن به ايـن كـار داد.
در (اعيان الشيعه) آمـده است: آنگـاهامـام جـواد(ع) ازمامون اجازه رفتن به حج خـواست و به اتفاق همسرش از بغداد قصدمدينه كرد.
پـس ازعزيمت امام جواد(ع) به مدينه ماموندر طرطـوس وفات يافت و با برادرش معتصم بيعت شد , سپس معتصـم , امام جواد (ع) رافراخواند و ايشان را به بغداد آورد.
بديـن گـونه مـى تـوان گفت در مـورد مدتاقـامت ايـشان در مدينه و بغـداد و تـاريخ ازدواج و وفات ايشـان در روايات, مطلباطمينان بخـش و قابل اعتمادى كه به طـور قطع بتـوان بـرداشت شخصـى از آن كـرد,وجـود نــدارد.
آنچه مسلـم است اين كه ايشان بيشتريـندوره زندگى خود را در زمان مامون طى كرد و در ايـن فاصله در تنگنا قرار نداشتوكنترلى بر او صـورت نمى گرفت . امام چه در بغداد و چه در مدينه ,از اين فرصت براىانجام رسالت خود بهره برداى كرد; شيعيان نيز در مـورد امـامت او اتفـاق نظر داشتهو راويـان, دهها روايت را در موضوعهاى مختلف از وى نقل كرده اند.
حضرت جوادالائمه (ع) فرمود:هر بنده اى آنگاه حقيقت ايمان خود را كامل مى كند كه ديـن خود را بر شهوتهاى خويـش ترجيح دهـد,وهلاك نمى شود مگر آن كه هواى نفس وشهوتش را بر دينش ترجيح دهد.
ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــ
پى نوشت ها:
1ـ پيشوايان ما, ص 246ـ 255.
2ـ زندگى دوازده امام, جلد دوم, ص 247.
3ـ در سال درگذشت امام جـواداختلاف تاريخـى وجـود دارد, عده اىآن را سال 220 و بعضى ديگر آن را سال 255 گفته اند.
برگرفته شده از كتاب سيره وسخن پيشوايان - تاليف محمدعلى كوشا