و در حديث ديگر مىخوانيم:
روزى يكى از بزرگان بنى اسرائيل از محلى عبور مىكرد، ديد گروهى مانند تشنگانى كه اطراف آب گوارا گرد مىآيند، دور لقمان جمع شدهاند و به سخنان حكيمانه او گوش مىدهند و حل مشكلات خو را از او مىخواهند. آن رهگذر از طريق تعجب رو به لقمان كرد و گفت: تو آن نيستى كه مدتها با ما گله دارى مىكردى؟
گفت: آرى. گفت: در سايه چه چيز به اين مقام بلند رسيدى؟
فرمود: سه خصلت مرا به اين مقام رسانيده است:
صدق الحديث، واداء الامانه، و ترك مالايعنى؛(لم يكن نبياً ولكن كان عبداً كشير التفكر، حسن اليقين، احب الله فاحبه و من عليه بالحكمه. (مجمع البيان، ج 4، ص 315). )
راستگويى، پس دادن امانت، اعراض از كارهاى بيهوده.
از نظر يك مرد الهى، اين مطلب جاى گفتگو نيست كه بندگى و پيروى از اصول انسانى و اخلاقى، و دورى از گناهان و پرهيز از معاصى و خلافكارى، روح و روان انسانى را جلا و روشنى مىبخشد، و ذهن او را براى درك حقايق و واقعيات آماده سازد.
به طور مسلم يك مرد مادى كه با اين اصول سروكارى ندارد و در اين راه، تجربه و آزمايشى نيز ندارد، اين مطلب را صد در صد انكار خواهد كرد. او قدرت فكرى و جهش ذهنى را در گرو نبوغ ذاتى و هوش طبيعى و پس از آن در دايره تعليم و تعلم مىداند و بس، ولى شخص خداشناس كه به جهان ديگر و عوالم غيبى، ايمان راسخ دارد و معتقد است كه اين جهان با تمام محتويات خود زير نظر عالم ديگرى مىگردد، و تمام نعمتها و كمالها از جانب خداوند است، به خدا و مخالفت با شهوات و دورى از گناهان، مىتواند روح را براى درك حقايق و فهم مسائل پيچيده كمك كرده و راهنمايى كند.