اى انسان اگر مى خواهى متخلق به اخلاق الله شده و كسب كمالات عاليه نمايى ، يك راه در پيش دارى و آن عبادت است و تنها از طريق ارتباط با معبود و راز و نياز با اله خود است كه به سوى پاكيها و صفات عاليه انسانى روى مى آورى و اگر از معبود و اله خود قطع رابطه نمايى ، اى بسا كه زود باشد در دام شيطان ، دشمن قسم خورده خود، گرفتار شوى ، چه زمانى كه تو با معبود خود سخن مى گويى دشمنان تو، ابليس و ذريه اش ، از تو مى گريزند و اين هنگام است كه فرشتگان پيرامون تو ايستاده ، تو را مقتداى خود دانسته و خداى را به امامت تو عبادت مى كنند ولى همين كه در نماز و ياد معبود خود مسامحه نمودى و او را به فراموشى سپردى ، شياطين گرداگردت براى منحرف كردنت از مسير كمال و سعادت دنيا و آخرت جمع گردند و تا تو را با وساوس شيطانى خويش از مسير الله منحرف نسازند، آرام ننشينند. پس تو اى انسان با سلاح ايمان و نماز به مبارزه با دشمن ديرينه ات ، شيطان ، برخيز و كمر او را با اذكار نماز بشكن كه نماز نيكو حربه اى است در به زانو درآوردن ابليس و ذريه او. اما پاسخ ديگرى كه به اين سوال چرا نماز بخوانيم (2) مى توان داد اين است ؛ كسانى كه اين سوال را مطرح مى نمايند، از دو حال خارج نيستند:
الف) يا قلبا به وجود خدا و حقانيت پيامبر صل الله عليه و آله و اديان گذشته و ائمه معصومين عليه السلام ، معتقد هستند.
ب) يا اينكه در وجود خدا و بزرگان دين ، شك و شبهه اى دارند كه در صورت دوم بايد قبل از طرح سوال فوق الذكر در پى مطالعه و جستجو در آفاق و انفس وكتب مربوطه ، اعتقاد خود را به وجود مبدا و اديان گذشته و ائمه عليه السلام و عصمت آنان محكم كنند.
اما كسانى كه به خدا و پيامبر و ائمه هدى و حكمت و علم بى پايان آن ايمان دارند، بدون هيچ چون و چرايى تعبدا به هر يك از دستورات و احكام دينى گردن مى نهند، چنانكه وقتى بيمارى براى معالجه بيمارى خود، نسخه اى را از پزشك حاذق حكيم و دانا و آگاه به كار خويش دريافت نمود، بى هيچ چون و چرايى براى سلامت و بهبودى خود مو به مو به دستورات پزشك عمل مى نمايد.
به عبارت بهتر؛ وقتى بيمار به پزشك مراجعه مى كند پس از تشخيص ، تعدادى دارو از قبيل شربت ، قرص ، كپسول ، و آمپول براى بيمار مى نويسد و دستور مى دهد كه مثلا فلان قرص را هر 8 ساعت يكبار ميل نموده و آمپول را هر روز يك بار سر وقت معين تزريق نمايد. و ضمنا به بيمار توصيه مى كند كه از خوردنيها و چيزهايى كه بيمارى را تجديد مى كند، جدا خوددارى كند.
مثلا از خوردن غذاهاى سرخ كرده ، چربى ، ترشيها، گوشت ، غذاهاى سنگين ... پرهيز نمايد. و بيمار بدون هيچ پرسشى از فلسفه اين داروها، چون به علم و تخصص پزشك خود ايمان دارد به يكايك دستورات پزشك در وقت معين عمل مى كند. (3)
تازه اگر بيمار بگويد: تا من از خواص يكايك اين داروها آگاهى نيابم آنها را مصرف نمى كنم . طبعا پس از مدتى خواهد مرد كه البته هيچ بيمار عاقلى چنين نمى كند.
آرى همانطور كه بيمار در مراجعه به پزشك ، خود را در اختيار او قرار مى دهد و يا مثلا اتومبيل و ساعت خود را براى تعمير در اختيار مكانيك و ساعت ساز قرار مى دهد و سوال پيچ نمى كند چون به علم و آگاهى آنها در كار خود اعتقاد و يقين دارد. در مسائل عبادى نيز انسان بايد به فرامين الهى بدون هيچ چون و چرايى گردن نهد.
آرى شخص نماز گزار و معتقد به خداى حكيم ، آگاه است كه هيچ يك از دستورات خداوند بودن حكمت نيست و او همه احكام دينى را در نسخه هايى كتب آسمانى توسط پيامبران براى سعادت و خوشبختى و خير و صلاح بشر بيان داشته است . پس نماز گزار هر يك از احكام دينى را بدون دانستن فلسفه آنان با جديت كامل انجام مى دهد، هر چند عملى كه از روى شناخت و آگاهى صورت پذيرد، به مراتب از عملى كه از روى جهل و ناآگاهى صورت مى پذيرد، بهتر است ؛ لكن اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه ما بنده و عبد اوييم . بنابراين نبايد روحيه تعبد و تسليم پذيرى در برابر دستورات او را از ياد ببريم . حسن ختام اين مقوله سخن جالب ديل كارنگى است كه در پاسخ اين پرسش مى گويد:
اگر من از كشف فلسفه و رموز دعا و نماز عاجزم ، دليل بر اين نمى شود كه از يك زندگى سعادتمندانه اى كه عبادت به همراه دارد، استفاده نكنم . (4)
2- اصول كافى ، فضل الدعا.
3-خوانندگان عزيز پاسخ اين سوال را بطور مفصل در مباحث آينده خواهند يافت .
4- ياد خدا، مرتضى جوادى .