چرایی ادعاهای دروغین کسی که به عنوان وکیل یا باب یک امام معصوم(علیهم السلام) نزد شیعه مطرح می شد مورد احترام شیعیان و محل مراجعه آنها و دارای منزلت اجتماعی بالایی می شد و علاوه بر این، با توجه به اینکه یکی از مهم ترین فعالیت های وکلا، دریافت وجوه شرعی متعلق به امام(علیهم السلام) بود، وکلا همواره به عنوان امین امام و شیعه، دسترسی به این اموال داشتند.
ادعاهای کذب نیابت در عصر غیبت صغری و در دوران نیابت سفیر دوم، "محمد بن عثمان"، به اوج خود رسید. ریشه این واقعه را می توان چنین عنوان کرد که در این عصر با توجه به غیبت امام عصر(عج) جماعت شیعه ناچار از مراجعه نزد وکلا بودند و تا زمانی که "عثمان بن سعید" در قید حیات بود به خاطر معروفیت او نزد شیعه و وثاقت و اشتهار او به نیابت، کسی قدرت و جرات معارضه با وی را نداشت
همین امر در کنار بعضی دیگر از انگیزه های فاسد دنیوی، سبب می شد کسانی به دروغ، خود را منسوب به این نهاد مقدس کنند و داعیه دروغین وکالت و بابیت سر دهند.
هرچند ائمه هدی(علیهم السلام) برای تعیین وکلای خود، نهایت دقت را مبذول می داشتند و کسانی را که مورد اعتماد و دارای شرایط لازم بودند انتخاب می کردند، اما با توجه به این که انسان در صورت عدم تهذیب نفس و عدم کسب شرایط لازم برایش وجود دارد، در بین وکلای ائمه(علیهم السلام) نیز شاهد بروز و ظهور کسانی هستیم که با وجود داشتن شرایط لازم برای وکالت در ابتدای امر، به علت قرار گرفتن در وضعیتی جدید و مهیا شدن زمینه های مناسب و وجود ریشه های مقتضی برای فساد و خیانت در وجودشان، دست به انجام امور ناشایستی زدند که در نتیجه، موجبات طرد آنان توسط ائمه فراهم آمد.
در ریشه یابی انگیزه های خیانت می توان به امور متفاوتی برخورد کرد گرچه به اعتباری می توان همه را به مهذب نبودن آنان بازگرداند. انگیزه این وکلا از خیانت، زمانی روشن تر می شود که شخصیت آنان یک به یک معرفی و انگیزه آنان نیز بررسی شود.
واقعیتی به نام خلأ معنویت به رغم احساس شدید تشنگی انسان معاصر به حقایق ماورای طبیعت، همدستی قدرت های سیاست پیشه را برای بهره برداری از این خلأ باز می گذارد و هم تشبث به سرابی را برای این انسان حیران توجیه می کند. نسل تشنه معنویت، عطش خود را با سراب های عرفان نما فرو می نشاند