ششم: به محض تدبر در فهم معنى ظاهر اكتفا نكند، بلكه سعى كند تا حقيقت معنىبر او روشن شود
.پس چون به آيه اى رسد كه مشتمل بر صفات الهى است مثل: «و هو السميع البصير». (
مثل: «هو الله الذى لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر». (12)
در معانى اين اسماء و صفات نيكو تامل كند و شايد كه اسرار آنها بر اومنكشف گردد.
و چون به آياتى رسد كه: ذكر افعال الهى در آنها شده از: خلقت آسمانها و زمينها وملائكه
و ستارگان و كوهها و حيوانات و نباتات و ابر و باد و باران و غير اينها پس ازاينها عظمت و جلال الهى را ياد آورد.
و در هر فعلى، فاعل آن را ملاحظه كند.
و چون به آيه اى رسد كه: مشتمل بر وصف بهشت يا دوزخ يا غير اينها از احول آ خرت است،
متذكر اين گردد كه: آنچه در اين عالم است از نعمتها و بلاها در پيش نعمت و بلاى آخرت قدر محسوسى ندارد
.پس از آن به عظمت خدا پى برد.و در دل،منقطع به او شود، كه او را از عقوبات آن عالم نجات بخشد.و به نعيم ولذات آن برساند.
و چون به احوال انبيا، و آنچه بر ايشان وارد شده از ايذاى امت و قتل و ضربايشان، رسد متذكر بىنيازى و استغناى الهى گردد
.و مستشعر اين گردد كه: اگر همه ايشان با امتهايشان هلاك مىشدند به قدر ذره اى در ملك او اثرى ظاهر نمىشد.
و چون به آيه اى رسد كه: بيان نصرت و يارى اهل حق در آن است متذكر قدرت ا لهى و علو حق او گردد.
و همچنين در جميع آيات وعده و وعيد و امر و نهى.