درس اول
سوره حمد
جارومجرور ممکن است متعلق به خبر محذوف باشد مانند بسم در بالا که متعلق به خبر محذوف است که در ان مبتدا نیز محذوف است(ابدا)
در لله لام اختصاص است یعنی مخصوص خداوند
در فعلهای دو مفعولی با توجه به معنی یکی از مفعولها با را و دیگری به صورت متتمم معنی می شود مثال: هدایت کن ما را به راه راست
ال بر سر اسم فاعل و مفعول ال موصولی است و مترادف الذی است
درس دوم
ایات اول تا چهارم بقره
ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ ﴿٢﴾
نکات قواعدی این ایه شامل 1-ذالک برای اشاره به دور کاربرد دارد ولی اینجا ال در الکتاب عهد حضوری است بنابراین :این: معنی میشود.
لا در اینجا لای نفی جنس است و کلمه منصوب بعد از خود را بطور مطلق نفی می کند:هیچ: و خبرش هم میتواند "شبه جمله" فیه باشد.
للمتقین جارومجرور است و متعلق به هدیً
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ﴿٣﴾
اینجا موصول "الذین" صله یومنون وعاید "واو" می باشد.
موصول بعدی ما می باشد صله ی ان رزقناهم و عایدش "ه" محذوف است یعنی از انچه روزی دادیمش ایشان را
وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿٤﴾
در این ایه یاد گرفتیم بعضی وقتها متعلق بعد از جارو مجرور می اید.مثل اخر این ایه.
أُولَـٰئِكَ عَلَىٰ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ ۖ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿٥﴾
اینجا با ضمیر فصل و عماد آشنا شدیم ولی توضیح بیشتر داده نشد ه فعلا...
اخر ایه دو جور معنی میشود 1- و انان ،خود رستگارانند. 2- و انان ،ایشان که رستگارانند.
در اين جمله( ذا )ا سم اشاره در محل رفع مبتدا هست، لام براي دور و كاف ب راي خطاب **.( كتاب )بدل از (ذا) يا عطف بيان ميتونه باشه كه جمله ( ل ا ريب فيه ...) در محل رفع خبر براي مبتدا( ذا) ميشود؛ يا ميتونه (كتاب )خبر براي (ذا) باشه كه جمله ( لا ريب فيه ...) حال مي شود. ***** خبر محذوف لاي نفي جنس. ميگويند (موجودًٌ ) هست، يعني نيست هيچ شكي موجود در ان. بيشتر اوقات خبر لاي نفي جنس محذوف هست كه بعضي از بزرگواران علم صرف و نحو شبه جمله يعني جارومجرور را خبر ميگيرند.
درس سوم تکمیلی
إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿٦﴾
ان مشبه بالفعل- الذین موصول و نقش اسم ان- کفروا صله و نقش نمی پذیری"محلی از اعراب ندارد"
سواءٌ خبر انَّ مصدر و در ضمن متعلق برای علیهم- اَ همزه استفهام و ام عطف به همزه استفهام
خَتَمَ اللَّـهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿٧﴾
واژگان ایه ))ختم=طبع مهر نهادن **** قلب=بخشی از انسان که مدام با دریافتهای گوناگون منقلب میشود
(علی ابصارهم غشاوة)
این یک جمله اسمیه است که در ان خبر قبل از مبتدا امده. و هردو مرفوع می باشند البته جارو ومجرور اعراب محلی دارد.
وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّـهِ وَبِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ ﴿٨﴾
واژه ها)) ناس جمع انسان
نکات قواعدی))من بعضیه و واو حالیه و ما شبیه لیس که هم ا سم ما "رافع اسمند"و بمومنین خبر (ناصب خبر)ما است. با در اینجا زاید است و معنی نمی شود.
یُخَادِعُونَ اللَّـهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ ﴿٩ ﴾
در اینجا واو در وما حالیه است و الا در یبشتر موارد سمت راستش منفی و سمت چپش مثبت است.
فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّـهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا كَانُوا یَكْذِبُونَ ﴿١٠﴾
نکات ایه) 1 -زاد دو مفعولی است2- - با در ب ما سببه است 3-- اگر قبل از مضارع فعل کان باشد ماضی است مراری میشود :4-به سبب انچه تکذیب می کردند.
درس چهارم تکمیلی
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿١١﴾
اینجا "اذا" از ادات شرط است و قیل فعل شرط و قالوا جواب شرط
أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـٰكِن لَّا یَشْعُرُونَ ﴿١٢﴾
در این ایه انهم هم المفسدون دو نوع ترکیب دارد که در یکی خبر ان جمله اسمیه هم المفسدون و در دیگری هم دوم به عنوان ض میر فصل و عماد در نظر گرفته می شود.
ذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ ۗ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَـٰكِن لَّا یَعْلَمُونَ ﴿١٣﴾
در کما "مای" مصدری ذاریم که معنی میشود مانند ایمان آوردن
وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿١٤﴾
در اینجا الی بهتر است به جای اینکه بسوی معنی شود شیاطن را مفعولی معنی کنیم.البته متمم هم میتوان معنی کرد.
اللَّـهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ ﴿١٥﴾
در اینجا باء در بهم برای متعدی کردن یستهزی آمده است.و معنی نمیشود.(ایشان را)
درس پنجم تکمیلی
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّـهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَّا یُبْصِرُونَ ﴿١٧﴾
اضاء به دو مفهوم لازم و متعدی صحیح است و اینجا معنی روشن کرد ، دارد.
فلما ظرف شرط و اضاءت فعل شرط و ذهب جواب ش رط که بوسیله باء متعدی شده است.
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُونَ ﴿١٨﴾
اینجا سه خبر داریم که مبتدای انها(هم) حذف شده است. و د ر این صورت میتوان بین خبر ها واو گذاشت.
أَوْ كَصَیِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ ۚ وَاللَّـهُ مُحِیطٌ بِالْكَافِرِینَ ﴿١٩﴾
کلمه سماء در این آیه آسمان و هرچه بالا ست و سایه می افکند(مجمع البیان)
نکته بعدی)) اگر بعد از اسم نکره ای جمله یا شبه جمله ای بیاید نقش صفت پیدا می کند و با "که" ترجمه می شود.
ولی اگر جمله وشبه جمله(جارو مجرور و ظرف) بعد از اسم معرفه ای بیاید با در حالیکه معنی می شود.السماء فیه در اینجا ظرف بعد از معرفه امده که حالت را نشان میدهد.
در مثال دوم السماء حذر الموت این کلمه مفعول له یا مفعول لاجله است و دلیل را نشان میدهد.
یَكَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ ۖ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَّشَوْا فِیهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قَامُوا ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿٢٠﴾
در این آیهکلما ظرف و شرط واذا اسم شرط و لو حرف شرط است. و چون جوابش به صورت لذهب یعنی همراه لام در جمله مثبت امده، بنابراین فعلها ماضی استمراری معنی می شوند.