اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِکَ دلیلاً ولا تَجْعَل للشّیْطان فیهِ علیّ سَبیلاً واجْعَلِ الجَنّهِ لی منْزِلاً ومَقیلاً یا قاضیحَوائِجَ الطّالِبین.
خداوندا در این روز مرا به سوى موجبات خشنودیت راه بنماى و راهى براى چیرگى شیطان بر من قرار مده و بهشت را سرا و آرامشگاهم گردان؛ اى برآورنده نیاز خواستاران.
***
در دعاى روز بیست و یکم از خدا درخواستمىکنیم که راه و راهنمایى براى من معین کن تا بهمرضات تو برسم.
رضاى خدا به معناى خشنودى خدا است. در اینبند از دعا مىگوییم خدایا! آن راهى و آن راهنمایى را کهما را به سرمنزل خشنودى تو برساند در پیش روى ماقرار بده؛ قرآن کریم راه به سوى مرضات خدا را معینفرموده است؛ این که انسان چه راهى را برود، موجبخشنودى خداست و به چه راهى برود موجبناخشنودى خداست. خداوند در این آیه شریفهمىفرماید:
«ان تکفروا فان الله غنى عنکم»
اى بندگان! شما اگر کفران نعمت خدا کنید، یعنى،شکر و اطاعت خدا نکنید، خدا غنى و بىنیاز از شما وعبادات شما است. یعنى با کفران شما نقصى بر خدا واردنمىآید. ولى چیزى که هست کفر ورزیدن براى خودشما پسندیده نیست. به عبارتى، اگر بندهاى کفران نعمتبکند، به خودش ضرر و صدمه زده است و هرگز نقصىالعیاذ بالله بر خدا وارد نیاورده است که خدا بگوید چرااز من اطاعت نکردى؟ معمولا خشنودى مازمانى استکه کسى نفعى به ما برساند و اگر به جاى نفع، ضرر به مابرساند، ناخشنود مىشویم. ولى خشنودى خدا براى خودماست؛ چنان که فرموده است: اگر شما کافر بشوید بهضرر خودتان اقدام کردهاید و در ادامه آیه شریفهمىفرماید: «وان تشکروا یرضه لکم»۲ و اگر شما شکرگزارى بکنید، خدا این شکر را مىپسندد و به نفعشماست؛ یعنى این شکر براى خود شماست وخدا که ازشکر شما راضى مىشود و آن را مىپسندد، نه این کهبراى خودش، بلکه شکر شما را براى نفع شما مىپسندد.بنابراین معلوم شد که شکر خدا موجب تحصیل رضاىخداست.
خداوند سبحان راه را معین کرده است؛ اگرمىخواهیم خدا ازما راضى و خشنود باشد باید خدا رااطاعت بکنیم و این اطاعت به نفع خود ما تمام مىشود.بنابر این راه شکر خدا، اطاعت خداست واین راه، راهىاست که شیطان مخالف آن است، یعنى شیطان ما را بهراه کفران نعمت مىکشاند وخدا ما را به سوى طاعت وشکر خودش مىخواند در قسمت بعدى دعا مىگوییم:
«ولا تجعل للشیطان فیه على سبیلا» (و براى شیطانتسلطى نسبت به من قرار نده.) طورى نباشد که شیطانبر من تسلط پیدا بکند و مرا به سوى راهى بخواند کهبرخلاف رضاى تو و موجب ناخشنودى توست. نتیجهاین دعا این مىشود که ما آرزو داریم به بهشت برویم.براى اینکه اگر ما رضا و خشنودى خدا را تحصیل کردیم،یعنى کارى کردیم که خدا از ما خشنود باشد و از خداخواستیم که شیطان را بر ما مسلط نکند و شیطان هم برما مسلط نباشد، نتیجهاش این است که به بهشتمىرویم. مطمئنا در صورتىکه رضا و خشنودى خدا راتحصیل کنیم و به حرف و اغواى شیطان گوش ندهیم،نتیجهاش این مىشود که در آخرت به بهشت برویم. لذادر بند بعدى دعا مىخوانیم: «واجعل الجنه لى منزلاومقیلا» (وقرار بده براى من بهشت را منزل و محلاستراحت) این نتیجه دعاهاى قبلى است.
برترین منازل
منزل، مقیل، مسکن و مأوى، همگى یک معنا دارند،هر چند هر کدام از اینها داراى اعتبارات مختلفى است.منزل یعنى محل نزول، به اعتبار این که در جایى وارد مىشویم به آن منزل مىگوییم و به اعتبار این که درجایى سکنى مىگزینیم، آن جا مسکن ماست و به آنمسکن مىگوییم. به اعتبار این که این جا را پناه خود قرارمىدهیم، مىگوییم مأوى و به اعتبار این که در این جااستراحت مىکنیم، آن رامقیل مىگوییم. پس «مقیل»یعنى جاى استراحت. این است که مىگوییم: خدایابهشت را منزلگاه ما قرار بده، منزل ما ومحل استراحتما قرار بده.
در پایان این دعا با تمسک و توسل به صفتى دیگر ازصفات حق تعالى مىگوییم: «یا قاضى حوائح الطالبین»اى کسى که حاجت حاجتمندان را ادا مىکنى و اىبرآورنده حاجات طلبکنندگان، همه حوائجى را کهبرشمردیم برآورده ساز
آیت الله سید روح الله خاتمی(ره)٫