به نام خدا
وراثت از دیدگاه نهج البلاغه
وراثت انتقال يافتن صفات و خصوصيات از يك اصل از موجود زنده به نسل است ، خواه اين صفات و خصوصيات مختص آن نسل باشد و خواه مشترك ميان تمام افراد آن نوع يا بخشى از آن ها باشد.(1) بنابراين صفات و خصوصيات و خلقيات آبا و اجداد به نسبهاى بعد انتقال مى يابد كه گاه آشكار مى شود و گاه به صورت نهان مى ماند. البته تاءثير وراثت در تربيت ، تاءثيرى مهم به نحو اقتضا است و نه به نحو علت تامه و عامل مسلط، چنانكه انسانى با وراثتى نادرست مى تواند به درستى گرايد و انسانى با وراثتى درست به نادرستى ميل كند.(2)
اميرمؤ منان على (عليه السلام) درباره اهميت وراثت در نامه اى خطاب به معاويه در مقايسه اى ميان خاندان خود - با بهترين وراثت - و خاندان اموى - با پست ترين وراثت - چنين فرموده است :
و اءما قولك : انا بنو عبد مناف ، فكذلك نحن ، ولكن ليس اءميه كهاشم ، و لا حرب كعبد المطلب ، و لا اءبوسفيان كاءبى طالب ، و لا المهاجر كالطليق ، و لا الصريح كالطليق ، و لا المحق كالمبطل ، و لا المؤ من كالمدغل . و لبئس الخلف خلف يتبع سلفا هوى فى نار جهنم .(3)
اما گفته تو كه ما فرزندان عبد منافيم ؛ درست است كه تبار ما يكى است ، اما اميه در پايه هاشم نيست ، و حرب را با عبدالمطلب در يك رتبت نتوان آورد، و ابوسفيان را با ابوطالب قياس نتوان كرد. آن كه در راه خدا هجرت نمود چونان كسى نيست كه رسول خدا آزادش فرمود؛ و خاندانى را كه حسبى است شايسته ، همچون كسى نيست كه خود را بدان خاندان بسته ؛ و نه با ايمان درست كردار چون دروغگوى دغلكار. بدا پسرى كه پيرو پدر شود و در پى او به آتش دوزخ در شود.
امام على (عليه السلام) در اين سخن هم به اهميت انكارناپذير وراثت در تربيت پرداخته و هم اين حقيقت را آشكارا بيان فرموده است كه انسان مى تواند با وجود وراثتى ناپاك ، به پاكى گرايد و راه هدايت پيش گيرد و از اين رو معاويه را مذمت مى نمايد.
1- صالح عبدالعزيز، عبدالعزيز عبدالمجيد، التربيه و طرق التدريس ، الطبعه الثانيه عشره ، دارالمعارف ، القاهره ، 1976 م . ج 1، ص 124.
2- ن .ك : سيرى در تربيت اسلامى ، صص 106 - 107.
3- نهج البلاغه ، نامه 17.