به نام خدا
اسم شيعه بر هر كسى صادق نيست
هنگامى كه ماءمون على بن موسى الرضا (عليه السلام ) را وليعهد خود قرار داد عده اى به در خانه آنجناب آمده اجازه ورود مى خواستند. گفتند به حضرت رضا (عليه السلام ) عرض كنيد يك دسته از شيعيان على (عليه السلام ) مى خواهند خدمت شما برسند. در جواب آنها فرمود من مشغولم آنها را برگردانيد.
فردا آمدند مانند روز قبل خود را معرفى كردند باز فرمود آنها را برگردانيد تا دو ماه به همين طريق مى آمدند و برمى گشتند بالاخره از شرفيابى ماءيوس شدند.
روزى به دربان گفتند به آقاى ما على بن موسى (عليه السلام ) بگو ما شيعه پدرت على (عليه السلام ) هستيم دشمنان به واسطه اجازه ندادن شما ما را سرزنش كردند. اين بار برمى گرديم و از خجالت به وطن خود نخواهيم رفت زيرا تاب شماتت دشمنان را نداريم . اين مرتبه اجازه فرمود داخل شدند و سلام كردند آنجناب نه جواب سلام و نه اجازه نشستن داد. همانطور ايستاده عرض كردند يابن رسول الله اين چه ستمى است كه بر ما روا مى دارى ما را خوار مى گردانى بعد از اين همه سرگردانى كه اجازه شرفياب شدن نمى دادى ديگر چه براى ما باقى ماند.
فرمود اين آيه را بخوانيد ما اصابكم من مصيبة فيما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير ((هر مصيبى كه بر شما وارد مى شود به واسطه كارهائى است كه كرده ايد با اينكه بسيارى از آنها را مى بخشند)) در اين عمل من از خدا و پيغمبر و على و آباء طاهرينم (عليهم السلام ) پيروى كردم آنها شما را مورد عتاب قرار دادند من نيز چنين كردم .
عرض كردند سبب چه بود كه باعث عتاب و سرزنش شديم . فرمود چون شما ادعا مى كنيد ما شيعيان على (عليه السلام ) هستيم . واى بر شما شيعيان آن آقا، حسن و حسين (عليهما السلام ) و اباذر و سلمان ، مقداد و عمار و محمد بن ابى بكرند.
آن كسانى كه كوچكترين مخالفت نسبت به دستورات على (عليه السلام ) نكردند و مرتكب يك كار كه او نهى كرده بود نشدند، اما شما مى گوئيد ما شيعه على هستيم در بيشتر از كارها مخالف او هستيد و نسبت به بسيارى از واجبات كوتاهى مى كنيد. حقوق برادران را سبك مى شماريد. جائى كه نبايد تقيه نمائيد مى كنيد و تقيه نمى كنيد آنجا كه بايد بكنيد. اگر بگوئيد دوستان و محبين آن آقائيم با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن هستيم اين سخن را رد نمى كنم اما مقامى بسيار ارجمند را ادعا كرديد اگر گفته خود را به وسيله كردار ثابت نكنيد هلاك خواهيد شد مگر رحمت خدا نجاتتان بدهد.
عرض كردند يابن رسول الله (عليه السلام ) اينك از گفته خود استغفار مى كنيم و توبه مى نمائيم همانطورى كه شما تعليم داديد مى گوئيم ، شما را دوست داريم ، دوستان شما را دوست داريم دوست دوستان شما و دشمن دشمنانتان هستيم . در اين هنگام على بن موسى الرضا (عليه السلام ) فرمود مرحبا بكم يا خوانى و اهل ودى مرحبا به شما اى برادران و دوستان من بالاتر بيائيد بالاتر بيائيد. پيوسته آنها را به طرف بالا مى برد تا پهلوى خود نشانيد آنگاه از دربان سوال كرد چند مرتبه آمدند و اجازه نيافتند. عرض كرد شصت بار. فرمود شصت مرتبه برو و سلام كن و سلام مرا نيز برسان . به واسطه استغفار و توبه اى كه كردند گناهانشان محو شد و به سبب محبتى كه با ما دارند سزاوار احترامند. به احتياجات خود و خانواده شان رسيدگى كن از نظر مالى بر آنها فراوان توسعه ده براى مخارج و هدايا و تحفه و رفع احتياجات .(1)
(1)جلد 15 بحارالانوار، جزء اول ، ص 244.