بسم الله الرحمن الرحیم
گريز اول
علىعليه السلام هر وقت وارد خانه مىشد و به زهراعليها السلام نگاه مىكرد، تمام غم و غصههايش بر طرف مىشد. اگر بيرون خانه مردم به او سلام نمىكردند يا اگر اميرالمؤمنين سلام مىكرد و آنها جواب نمىدادند، اگر غريب و تنها شده بود، اگر بيرون خانه يار و همدم و همزبانى نداشت؛ اما وقتى وارد خانه مىشد با ديدن حضرت زهراعليها السلام و مهربانى و هم دردى و دلدارىهاى او آرامش مىيافت. آرى، هميشه ديدن زهراعليها السلام مايهى آرامش او بود؛ اما يك وقتى رسيد كه با ديدن حضرت فاطمهعليها السلام آه از نهاد اميرالمؤمنينعليه السلام برخواست؛ صورت كبود است؛ پهلو شكسته است. با غسل حضرت زهراعليها السلام يكايك مصائب گذشته را مرور كرد؛ بازو ورم كرده است؛ سينه ضرب ديده است؛ يا اميرالمؤمنينعليه السلام! بدن حبيبت را با دلى شرحه شرحه غسل دادى. پهلو و سينه را شكسته يافتى، صورت و بازو را كبود ديدى؛ اما به هر حال بدن به ظاهر سالم بود؛ امّا زينب كبرىعليها السلام وقتى آمد مقابل بدن حبيبش، ديد بدن برادر قطعه قطعه است و سر در بدن ندارد. خم شد و لبهايش را بر رگهاى بريدهى برادر گذاشت.
آهى كشيد از دل و با ديدهى پر آب
با بضعهى رسول خدا كرد اين خطاب
مادر بيا كه بى كس و تنها حسين توست
تنها ميان لشكر اعدا حسين توست
مادر بيا ببين كه در اين دشت مرگ بار
بى يار و بى پناه و هم آوا حسين توست
اين پاره پاره تن كه فتاده به روى خاك
از تشنگى به حالت اغما حسين توست
اين نازنين بدن كه ندارد براى من
يك جاى بوسه درهمه اعضا حسين توست
گريز دوم
حضرت هيچ وقت چيزى از امام علىعليه السلام درخواست نمىكرد كه در توان او نباشد و شرمنده شود. فرمود:"اى ابوالحسن! از خداى خود شرم داشتم، چيزى از تو بخواهم و تو را به چيزى تكليف كنم كه قدرت آن را ندارى".* با تمام سختىها و مشكلات و كم و زياد خانهاش مىساخت و از نظر فكرى و روحى همفكر و مشوق اميرالمؤمنينعليه السلام بود. پشتوانه و تكيه گاهى براى ادامهى مبارزات اميرالمؤمنينعليه السلام و درمانى براى رفع كوفتگىهاى جسم و جان او بود. چنان كه علىعليه السلام دربارهى زهرا مىفرمود: »وقتى به خانه مىآمدم و به زهرا نگاه مىكردم، تمام غم و اندوهم برطرف مىشد"*. هيچ گاه بارى بر دوش اميرالمؤمنينعليه السلام نمىگذاشت؛ بلكه بار بردار و كمك كار او بود. ...
بى بى جان! تمام عمر كمك كار اميرالمؤمنين بوديد و بارى به دوش علىعليه السلام نگذاشتيد؛ پس چطور دلتان آمد، تابوتتان را بر دوش اميرالمؤمنين بگذاريد؟ ديدن تابوت براى على كمر شكن است، چطور زير تابوت شما را بگيرد؟...
هر چه سختى ديده، با آن ساختى
درد را بر خويش، درمان ساختى
هر چه بار از دوش من برداشتى
جای آن، تابوت خود بگذاشتى
گريز سوم
اسماء! كمك كن. وقتى نماز علىعليه السلام است. امشب اميرالمؤمنينعليه السلام بايد نماز بخواند. يا اميرالمؤمنين! غسل دادن را رها كن. وقت نماز آيات است. ...
- مگر چه خبر شده؟ زلزله آمده است يا خورشيد و ماه گرفته؟ نماز آيات براى چه؟ زهرا جان! تو بگو چه خبر شده است؟ چرا على بايد نماز آيات بخواند؟
- مگر نمىدانى؟ مگر نديدى اسماء؟
چو ديد صورت ماه مرا منادى گفتنماز خوف بخوان يا على كه ماه گرفت
براى آن كه بگيرد قبالهى فدكمميان كوچه به من خصم راه گرفت
چنان به گوشهى چشمم زكينه زد سيلى
كه بعد از آن به على هم ره نگاه گرفت
اللهم عجل لولیک الفرج
از همگی التماس دعا