در مورد افلاك در ميان فلاسفه و عارفان بحث هايى مطرح شده است كه غالبا ريشه در اساطير يونانى دارد، و چندان صحيح نمى باشد. در اينجا بد نيست به برخى از ويژگى هاى فلك اول تا نهم اشاره داشته باشيم .
فلك اول
سير در فلك اول يا رسيدن به آن در مرحله ابتدايى و نخست فعاليت سالكان صورت مى گيرد و اثرات گوناگونى بر جسم و نفس آنان دارد. وقتى مؤ من به عبادت و ذكر و تزكيه روى مى آورد، گاهى احساس مى كند كه سبك شده و از دنيا كنده مى شود و مى تواند به محل و موقعيت هاى سير كند كه با عالم ماده متفاوت است . پس از ديدن آن موقعيت ها، عالم مادى ارزش خود را از دست مى دهد و ديگر براى سالك اغواكننده نيست ، زيرا سالك حال ديگرى را ادراك كرده و باور مى كند، جهان ديگرى هم هست كه بسيار مهم تر از جهان مادى اوست . هر چند كه هنوز درك روشن و عميق از آنجا ندارد، زيرا كه در آغاز كار ديدنى هاى او واضح نيست و گويى از آن دنيا سايه روشن هايى براى او نشان مى دهند.
در اين مرحله سالك از نظر جسمى هم دچار تغييراتى مى شود. مثلا پس از برخى خواب ها يا سيرها احساس مى كند آرام و سبك شده ، كمتر بيمار مى شود، اگر هم شد، احساس درد و ناراحتى چندانى ندارد، يا شايد ديگر درد و بيمارى براى او مهم نيست . در امور جارى چون خوراك ، پوشاك و ساير امور زندگى هم ديگر سخت گيرى قبلى را ندارد و حالت شاكر مى يابد. كسانى وارد اين مرحله يا فلك مى شوند كه حدود سه سال از فعاليت جدى و عميق آنها در سير و سلوك و طى طريق مى گذرد. شايان ذكر است كه اگر سالك در اين مرحله استادى ربانى و آگاه داشته باشد مى تواند از كم و كيف كار مطلع شود. در غير اين صورت فقط حس ناشناخته اى از موضوع دارد.