بیانات اخلاقی آیت الله علوی بروجردی در درس خارج اصول
اگر نگاه انسان به صورت موشکافانه نسبت به حقائق عالم باشد عرفان حکمت پیدا میکند
بسم الله الرّحمن الرّحیم
متن روایت
بـِالإِسـْنـَادِ الأَوَّلِ عـَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ یَعْقُوبَ السَّرَّاجِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَنِ الْإِیمَانِ؛ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الإِیمَانَ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عـَلَى الصَّبـْرِ وَ الْیـَقـِیـنِ وَ الْعـَدْلِ وَ الْجـِهَادِ؛ فَالصَّبْرُ مِنْ ذَلِکَ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الشَّوْقِ وَ الْإِشـْفـَاقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ؛ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشـْفـَقَ مـِنَ النَّارِ رَجـَعَ عـَنِ الْمـُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِى الدُّنْیَا هَانَتْ عَلَیْهِ الْمُصِیبَاتُ وَ مَنْ رَاقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى الْخَیْرَاتِ.[1] در جلسات گذشته، بخشهایی از متن این روایت، بحث و بررسی گردید. نقش یقین در ایمان
امام علیه السلام در ادامه روایت، به دومین رکن از ارکان ایمان اشاره، و عناصر آن را چنین بیان میفرمایند: «وَ الْیَقِینُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحـِکـْمـَةِ وَ مـَعْرِفَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِینَ».[2]
کسی که میخواهد ایمان داشته باشد، ایمان بر چهار چیز استوار است. یکی از آنها صبر است که بحث آن گذشت. دومین رکن ایمان یقین است. این نکته کاملا واضح و روشن است، مادامی که برای انسان یقین حاصل نشود، ایمان او در معرض خطر خواهد بود و البته، این مدعا در همه موارد به ویژه در خداشناسی صادق است. اگر همین مادیون، با براهین به ظاهر قوی خود با انسان مومنی که از نظر برهان و استدلال، از آنان ضعیفتر است، بحث کنند چه بسا که آن فرد خداپرست در جواب آنان بماند و ایمانش نیز تضعیف گردد. فیلسوف فرانسوی برتراند راسل، کتابی به نام «چرا در ایران مسیحی نیستند» دارد که در کشور ما ترجمه شده است. وی در آن کتاب، منکر قانون علیت شده است. من در جلسهای حضور داشتم که بعضی از اساتیدِ دانشگاه، با فردی مادی مسلک درباره این موضوع بحث میکردند، ولی با تلقی و برداشتی که آن اساتید از برهان علت و معلول داشتند، نتوانستند جواب او را بدهند. امروزه نیز وهابیت در تبلیغات و مناظرات در سایتها و شبکههای ماهوارهایی، معمولا افراد قوی خود را وارد صحنه میکنند و در مقابل افراد ضعیف از جهت علمی و کم تجربه را انتخاب میکنند تا بتوانند طرف مقابل را شکست دهند. بنابراین، زمانی یقین برای انسان حاصل میشود که بتواند تمامی اطراف یک شبهه را برای خود حل کند؛ یعنی حتی اگر یقین او از 100% به 99% هم تبدیل شود، باز همان یک درصد شبهه باقی مانده، جای نفوذ و خراب کردن دلیل را مفتوح میکند و چه بسا آن یک درصد مابقی 99 % هم زائل کند. حکمت، رهیافت بصیرت
وجود مقدس امام علیه السلام درباره عنصر اول در تشکیل معنای یقین که یکی از ارکان ایمان است، میفرمایند: «فَمَنْ أَبْصَرَ الْفِطْنَةَ عَرَفَ الْحِکْمَةَ».
واژه «تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ» به معنای بصیرت و دوراندیشی همراه با زیرکی و فطانت است؛ یعنی تیزبینی همراه با هوش و درایت در فهم و قابلیت دریافت صحیح و درست است. گاه انسان نگاه میکند، و هر چند که ممکن است بصیرت الهی را حاصل نماید، ولی از روی تیزبینی و دوراندیشی نیست. از این رو فرمایش امام علیه السلام که میفرمایند: «أَبْصَرَ الْفِطْنَةَ عَرَفَ الْحِکْمَةَ»، به این معنا خواهد بود که اگر کسی درست نگاه کند، با بصیرت نگاه کند، به عرفانِ حکمت دست مییابد و این، همان حکمتی است که خداوند در قرآن مجید میفرماید: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً»؛[3] یعنی کسی که از روی فطانت، دوراندیشی و دقت، بصیرت پیدا نماید، در واقع، او همان فردی است که عرف الحکمة؛ یعنی نسبت به حکمت، آشنایی و عرفان پیدا میکند. البته، مراد از حکمت در اینجا اصطلاحا فلسفه نیست، بلکه این حکمت به معنای عام آن است که در این عالم هر چه هست، حکمت است. بنابراین، زمانی انسان به یقین دست مییابد و ساختمان ایمان را بنا میکند که نسبت به حقائق این عالم با چشم بصیر و بینا همراه با فطانت، باشد؛ فطانتی که سفستهها و مغالتات را خراب کند. نظم تکوین جهان، عامل یقین توحیدی انسان
عقائد انسان از حقائق عالم گرفته میشود؛ یعنی توحید و بیهمتایی خداوند فقط روی کاغذ و صفحه کتاب نیست؛ چرا که این وجود لفظی است، بلکه همانند مفضل باید توحید را در نظام تکوین دید. البته، مفضل نیز به قدر ظرف وجودی خویش از معدن علم امام صادق علیه السلام بهره برده است.
ادامه مطلب ...