واژه غيبت
برگرفته از آثار آية الله سيد محمد كاظم قزويني
هر كس به مجموعه هاى حديثى مراجعه كند در مى يابد كه شمار بسيارى از روايات و احاديثى كه پيرامون وجود گرانمايه حضرت مهدى عليه السلام است و از خورشيد جهان افـروز او نـويـد دارد، از غـيـبـت غـمـبـار او نيز خبر مى دهد و مساءله غيبت در اين روايات به روشنى آمده است .
غيبت را مى توان در اينجا به دو معنى تفسير كرد:
1ـ نـخـسـت بـديـن مـفـهـوم كـه آن حـضرت در درون جوامع بشرى زندگى نمى كند و در دسترس مردم نيست كه بسان ديگر انسانها عادى هر كس خواست او را ببيند و آشنا و بيگانه و دوست و دشمن او را ملاقات كنند.
2ـ دومين معناى غيبت اين است كه : حـضـرت مـهـدى عـليـه السـلام در مـيـان همين جامعه ها و همين انسانهاست ، اما به قدرت خدا، هـرگـاه اراده كـنـد از بـرابر ديدگان عايب مى گردد و ديدگان مردم با اينكه آن حضرت موجود و حاضر است او را نمى بينند همانگونه كه موجودات ديگرى چون فرشتگان ارواح و جنيان را با اينكه به نص قرآن شريف همه در ميان جامعه ها هستند و در اين جهان موجودند، اما نمى بينند.
البـتـه ، ارواح همانگونه كه نزد احضار كنندگان ارواح مشهور است تحت شرايط خاصى بـراى بـرخـى قـابـل رؤ يـت هـستند و فرشتگان نيز علاوه بر پيامبر(ص ) بر انسانهاى وارسـته و شايسته اى ظاهر گشته اند همانگونه كه به مادر گرامى حضرت عيسى عليه السلام و ((ساره )) همسر حضرت ابراهيم ، پديدار شدند و با آنان سخن گفتند.
در زمـان پـيـامـبـر گـرامـى (ص ) نيز فرشته امين وحى به صورت يكى از ياران پيامبر ((دحيه كلبى )) پديدار مى شد و با پيامبر خدا(ص ) به گفت و شنود مى نشست . مردم او را مى ديدند و مى پنداشتند كه دحيه كلبى است .
در روز جـنـگ بـدر نـيـز فـرشـتـگـان فوج فوج در برابر چشمان نگران مسلمانان و كفار مغرور و حق ستيز آشكار گشتند كه قرآن از آن گزارش مى كند.
بـا ايـن بـيـان ، مـمـكـن اسـت پـديـده هـايى در جهان باشند كه جز در شرايط خاصى ديده نشوند.