بسم الله الرحمن الرحيم
به نظر ميرسد وحدت واقعي كه در آن بينشها و انديشهها و عقايد در مسائل مورد اختلاف فرق، مانند مسائل مربوط به حوادث عصر صحابه و اختلافات آنها متحد شود و همه فرق به فرقه واحده ناجيه تغيير هويت بدهند، حداقل در شرايط فعلي و كوتاه مدت نشدني است.
اگر پيشنهاد وحدت اين باشد كه اهل سنّت همه شيعه يا شيعيان همه سنّي شوند، نخواهد شد؛ البته در دراز مدت اميد است كه كوششها براي وحدت حقيقي و اقلاً كم كردن اختلافات با تمسّك به كتاب و عترت مؤثر واقع شود، اما تا پيش از ظهور حضرت مهدي عليه السلام (كه همه مسلمانان اتفاق دارند كه اگر از دنيا باقي نماند مگر يك روز آن حضرت ظهور خواهد كرد و در ضمن هدفهايي كه محقق ميسازد اسلام را كه دين جهاني است در تمام عالم استقرار ميدهد) بعيد به نظر ميرسد كه حتي وحدت مذهبي واقعي به طور كامل در بين مسلمين به وجود آيد.
بنابراين ميگوييم اگر چه هدف شيعه و بزرگان آنها از صحابه و تابعين و علماي بزرگ، مانند خواجه و علامه و شيخ مفيد و سيد مرتضي و صاحب عبقات و تشييد المطاعن و پيگيري آنها از مسأله امامت و مسائل ديگر تحصيل وحدت امّت و يا حداقل كم كردن و كنترل اختلافات بر اساس ظهور حق و افشاي باطل است، زيرا وحدت صحيح و حقيقي با ادامه بحث و بررسي و روشن شدن اذهان عموم مسلمين كه در طول قرون به واسطه اعمال سياستهاي حاكم از درك حقايق و بحث پيرامون آنها محروم بودهاند فراهم ميشود.
مع ذلك براي مسلمين از بُعد ديگر و به علّت اينكه ذات اختلاف، موجب رخنه بيگانگان و نفوذ آنها در مسلمين و اخلال در امور و گسترش سلطه استعمار ميشود، لازم است براي جلوگيري از اين خطرات طرحهايي بريزند كه در برابر كفار و دشمنان اسلام همه يد واحد باشند و ضربات آنها را به اسلام و مسلمين از هر فرقه كه باشند با همكاري برادرانه و صادقانه دفع نمايند و مسائل اعتقادي خاص فرق را در اين بعد مطرح ننمايند و مانع از اتحاد و اتفاق و كوشش جهت تجديد عزت و شوكت كل مسلمين نگردند و از اعمال تعصبات و افراط و تفريط در اظهار نظر درباره يكديگر بپرهيزند.
در اين بُعد، مسأله وحدت اين نيست كه از شيعه خواسته شود از عقايد خود ولاي اهل بيت عليهمالسلام دست بردارد و نسبت به افرادي كه آنها را دشمن اهل بيت و منافق ميداند و به موجب مستندات اسلامي محكوم ميكند، حسن ظن داشته باشد و به عبارت ديگر از محتواي تشيع خود خارج گردد و همچنين در رابطه با تحقق اين وحدت از سنّي خواسته نميشود كه از عقايد خود دست بردارد و محتواي خود را عوض كند؛ بلكه مقصود اين است كه براي فرع، خطر متوجه به اصل را فراموش نكنيم و براي حفظ جزء، كل را در خطر نيندازيم و در برابر كفّار و سلطه سياسي و اقتصادي و فرهنگي آنها متحد و متفق گام برداريم و بدانيم آنجا كه نفوذ سلطه كفار و خطر آنها مطرح است و قدر جامعهاي اصلي بين شيعه و سني مورد هجوم و تجاوز ميگردد توجه به مصالح فرقهاي و شيعه و سني مفهوم ندارد و طرح جهات ما به الامتياز رفع يد از جهات مابه الاشتراك و ما به الامتياز است.نبايد موضعگيريهاي هر فرقهاي از فِرَق مسلمين در صلح و جنگ با كفّار موجب ضعف اسلام و كل جامعه مسلمين در برابر كفار شود و نبايد هيچ فرقهاي از فرق اسلامي در روياروئي فرقه ديگر با كفار بيتفاوت و بيطرف باشد و مسلمانان را در برابر كفار ياري ندهد تا چه رسد اينكه العياذ بالله در كنار كفار قرار بگيرد و با آنها قول و قرار سرّي عليه مسلمانان از هر فرقهاي كه باشند بگذارند.
اولين چيزي كه در حصول اين هدف يعني وحدت در برابر كفار لازم است اين است كه مسلمانان از بينش سياسي كافي برخوردار باشند كه بتوانند جريانها و پيامد آنها را تحليل و بررسي نمايند و بفهمند كه در مسائل مختلف در شرايط مختلف، موضعگيريهاي آنها چه آثار مثبت و منفي دارد و طرح مسأله براي چه مقصدي و از جانب چه كسي ميباشد و اصولاً بايد چگونه طرح شود و مثلاً بفهمند كه شخصي مثل محب الدين خطيب با آن همه نوشتههاي بسيار زننده و تحريك آميزي كه نه فقط عليه شيعه بلكه عليه اهل بيت رسول خدا صليالله عليه وآله وسلم و به نفع دشمنان آنها خصوص پيروان بنياميه نگاشته است چرا كتاب خبيثي مثل (الخطوط العريضة) را مينويسند، و تقريب بين سني وشيعه را ناممكن معرفي مينمايد او در اين كتاب چه مطلبي و تحقيق تازهاي را عرضه كرده است؟
و چرا حكومتي با پول بيت المال آن را مكرر چاپ و به زبانهاي مختلف ترجمه مينمايد و بين حجاج بايد مسلمانها اينگونه جريانها را كه سياست محض و تعصب خالص است از جريانهاي بحث و بررسي اهل مذاهب جدا نمايند.پس در اولين قدم، بايد مسلمانان كساني را كه مذهب را وسيله رياست خواهيها و سياستهاي شخصي خود قرار ميدهند از افراد حقيقت جو و كاوشگر كه ميخواهند در مسائل مورد اختلاف مسلمين حق را پيدا كنند و بر اين اساس به شناخت حق ميرسند، تميز داده و جدا نمايند و جويندگان حق با برخورد صحيح و تفاهم و حسن ظن يكديگر را در كشف حقيقت ياري دهند، و هر مطلب را در مرتبه خودش قرار دهند يعني به مسأله فرعي اعتبار مسأله اصولي ندهند.